گوشه‌ای از رسم و رواج‌های هرات؛ زایمان و شگون‌ها برای نوزاد

تاریخ انتشار: 1399/04/23 نویسنده: خدیجه حسن

در جهان کنونی همان طوری که ساینس و تکنالوژی انکشاف زیاد نموده و پیش رفته، به همین ترتیب علم طب و طبابت نیز سیر تکاملی خود را در پیش دارد و هم‌زمان با پیشرفت علوم دیگر روز‌به‌روز انکشاف نموده و انکشاف می‌کند.

قسمی که سالیان قبل همه چیز شکل ابتدایی و بدوی را داشت، طبابت هم شکل ابتدایی خود را طی می‌کرد اما آهسته‌آهسته با توجه به صحت بشر علم طب پله‌های ترقی و پیشرفت را یکی بعد دیگر طی نموده می‌رود و امیدواری‌های بس بزرگی در این ساحه پدید می‌آید.

ما در این‌جا خواستیم تا از رسم و رواج‌هایی که برای زایمان در ولایت هرات وجود داشت سخن بگویم.

زایمان در هرات در سابق به شکل بسیار ابتدایی رواج داشت و همانند دیگر موضوعات به حالت اولی باقی مانده بود. چون در آن زمان از طبابت خبری نبود و بنا بر ایجاب شرایط، مردم هم توجه خاصی بدان مبذول نمی‌داشتند و معمولاً امراض توسط دم و دعا و تداوی از طریق دواهای یونانی صورت می‌گرفت، قسمی که در آن آوان هنگامی که زنی ولادت می‌کرد، زنی را برای کمک می‌آوردند که به نام (دایه) یاد می‌گردید و این زن سنش معمولاً اضافه از 30 الی 40 سال می‌بود، زیرا آن‌ها همین سن را برای ولادت‌دادن معیّن کرده بودند، به دلیل این‌که عموماً این همان سنی است که انسان بیش‌تر تجارب حاصل می‌نماید و هیچگاه از دایه‌های که دارای سن کم‌تر می‌بود استفاده نمی‌کردند، آوردن دایه در همۀ فامیل‌ها از هر طبقه که می‌بود مروج بود. هنگامی که دایه به خانۀ مریض می‌آمد، بعد از معاینۀ مریض که البته از وسایل طبی چیزی وجود نداشت و توسط دست انجام می‌گرفت، می‌فهمید که چقدر وقت به وضع حمل باقیمانده، بعداً دایه مصروف درست نمودن جا برای مریض می‌گردید. قسمی که اولاً یک قسمت اتاق را انتخاب و فرش آن را دور می‌کرد و به روی زمین اولاً مقداری خاک خشک را هموار می‌نمود و بعداً تقریباً هشت دانه خشت خام را به صورت دیگدان آماده می‌کرد و سامان و لوازم شستشوی طفل را با لباس آن تهیه می‌کرد. کاسۀ کلانی را با سطل پر از آب شیرگرم و صابون و لیف و قدیفه آماده و لباس‌های طفل را به نزدیک دست خود قرار می‌داد، وقتی مریض نزدیک به ولادت می‌شد او را به کمک مادر و یا خواهرش بالای خشت‌ها می‌نشاندند و بدین صورت ولادت صورت می‌گرفت. بعد از انجام ولادت و گرفتن ترتیبات لازم مادر را به جایش می‌انداختند و دایه اولاً ناف طفل را توسط «پاکی» می‌برید و یک قسم ادویه به نام «سورنج» که شکل پودر را داشت و رنگش نارنجی بود به ناف طفل می‌انداخت تا مکروب نگیرد و بعداً ناف طفل را همراه یک نخ پنبه‌ای بسته می‌کرد و اگر نوزاد اول‌باری می‌بود چه بچه و چه دختر، شیرینی به نام شیرینی ناف از آن‌ها می‌گرفت و دایه بعد از انجام کارهای مادر و طفل، هدایات لازم را به آن‌ها می‌داد طوری که برای مادر بعد از ولادت تخم را در روغن پخته کرده و می‌دادند و برای طفل هم دو ساعت بعد از ولادت یک قاشق روغن زرد حیوانی با نباتات میده شده می‌دادند، سپس از طرف شب اگر مادر شیر می‌داشت طفل را شیر می‌داد و اگر نمی‌داشت باز هم روغن و نباتات داده می‌شد. دو روز بعد برایش «شکنه بارتنگ» می‌دادند. بارتنگ یک نوع گیاه است که به نام «زوف» یاد می‌گردد و تقریباً برای مریضی‌های از قبیل سینه‌دردی، ریزش و هم برای اطفال جهت نرم نگهداشتن معده بکار می‌رود. اشکنه عبارت است از مقداری بارتنگ با روغن مسکه و هم مقدار بوره که آن را با هم مخلوط ساخته و بعداً سرخ می‌کنند و به طفل به عوض شیر مادر می‌دهند. و طفل آن را به بسیار خوبی هضم می‌کند. دایه طفل، در مدت سه روز از مادر و طفل خبر می‎گرفت و هم بعضاً کارهای آن‌ها را انجام می‌داد، بعد از سه روز مقداری پول، گندم و شیرینی برایش داده می‌شد.

در مورد مریض که به نام «زچه» یاد می‌گردد، طفل نوزاد بعضاً شگون‌های دارند؛ طوری که تقریباً تا مدت شش روز مریض «زچه» خود را آبکش نکند و هم‌چنان طفلِ زچه را تنها نمی‌گذاشتند. علتش این بود که می‌گفتند «زچه» چون پاک است باید تنها گذاشته نشود؛ چرا که بعضاً سایۀ جن و پری بالایش می‌شیند.

دیگر این‌که هنگامی که دایه بعد از سه روز می‌خواست برود، یک توته نمک را گرفته و بالای سر «زچه» می‌شکستاندند؛ شگونش چنین بود که اگر مریض کدام وقت قسم ناحق خورده باشد، توسط شکستاندن نمک قسم او رد شود که در این صورت بالای طفل کدام تأثیر بد نمی‌آید.

و هم اگر زنانی تعویض داشته باشند و لو مادر و یا خواهر زچه و یا شوهرش هم باشد، نمی‌گذارند که به عیادت مریض بیایند. علتش این است که می‌گویند چون زچه و طفلش سچه هستند، نباید چیزی گرانی مثل تعویض یا مانند آن بالایش سایه بیندازد و به همین ترتیب وقتی طفل چهل روز را تمام کرد به اصطلاح چله‌گریز به خانه اقوام نزدیکش می‌بردند. در این وقت اگر طفل شب ناآرامی می‌کند فکر کرده می‌گویند که چهل کسی بالایش افتیده، لذا طفل را به لخک دروازه گذاشته و یک نفر خانه را جاروب می‌کند، البته روی طفل با دستمالی پوشیده می‌باشد که گرد و خاک به رویش ننشیند. بعداً طفل را به جایش می‌اندازند و کفش‌های صاحبان خانه را در چهار طرف آن می‌چینند و این عمل تقریباً یک ساعت را دربر می‌گیرد. می‌گویند اگر تصادفی کسی از خانۀ که در آن‌جا هم طفل تولد شده باشد، آماده باشد چهل بالایش افتیده و به این صورت می‌خواهند چهل طفل دیگر را از سر آن رد کنند.

به همین ترتیب در هرات رواج است که در شب ششم طفل اگر بچه باشد یا دختر، مجلسی را ترتیب می‌دهند و به عنوان شب شش خوشی می‌نمایند. و در این شب همه خویشاوندان هر کدام سیالی می‌آورند که در سابق عموماً پول و بعضی‌ها تکه می‌آوردند.

در هرات وقتی زنی ولادت می‌کرد آرزو داشتند که طفل‌شان پسر باشد و اگر دختر می‌بود موجب تأثر فامیل می‌گردید[1].


[1] مجله فولکلور، سال ششم، حمل و ثور ۱۳۵۳، صص ۷۳-۷۶.

دیدگاه‌تان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *