محمدآصف فکرت
گرچه ظهور امیرتیمور گورکان، نخست همچو سلفش چنگیز، عامل یک سلسله خرابیها و نابسامانیها در کشور کهنسال ما گشت، مگر این فتنه آرامشی در پی داشت و این سواد ظلمت را چشمۀ نوری به دنبال بود.
امیر تیمور که با تحکیم و سلطۀ شگرف و باورنکردنی خویش، از سویی شهرها را ویران میکرد، شهریان را بیابانی و کاخگزینان را خاکنشین میساخت، با یک هجوم قهّارانه شهری و قبیلهای را به خاک و خون میکشاند و از ایشان کلهمنارها میساخت، از سوی دیگر با این همه خونخواری و سبعیت، به دانش و هنر ذوقی خاص و به دانشوران و هنرمندان علاقهای تام داشت، چنان که حتی در شهرها و جامعههایی که مورد قهر این امیرِ فاتح و مقتدر قرار میگرفتند و احیاناً فرمان قتل عام صادر میشد، باز هم دانشوران و هنرمندان از این امر مستثنا بودند و امیر تیمور از هر گوشه و کنار، دانشمندان، خطاطان، نقاشان، مذهبان، معماران، حجاران و صحافان را به خود نزدیک میکرد؛ زیرا به این اندیشه بود تا پایتخت خویش، سمرقند را زیباترین شهر روی زمین بسازد.
شاهرخ – فرزندان او – که در هرات بودند به پیروی از علاقۀ پدر به دانش و هنر، به جمع و حمایت هنرمندان پرداخت، چندان که هر جا هنروری از اقصی نقاط آوازۀ دانشپروری و هنردوستی شاهرخ را شنید رو به سوی هرات آورد و زیر سایۀ حمایت شاهرخ به اوج شهرت و آسایش رسید.
ذوق و علاقۀ شاهرخ به هنر، مخصوصاً نقاشی، معماری، خطاطی و حجاری تا بدانجا بود که فرزندش بایسنغر میرزا – دارالصنایعی در هرات به وجود آورد و در آنجا خطاطان، نقاشان، میناتورکاران، جلدسازان و صحافان به کار کتابنویسی و کتابسازی پیوسته مشغول بودند.
نویسندۀ حبیبالسیر در هنردوستی شهزاده بایسنغر مینویسد: «…آن شاهزادۀ عالیشان در تربیت و رعایت تمامی آن طایفۀ گرامی کوشیده، همه را به وفور انعام و احسان مسرور و شادمان میساخت و هر کس از خوشنویسان و مصوّران و نقاشان و مجلّدان در کار خویش ترقی میکرد به همگی همت به حالش میپرداخت …».
از جملۀ آثار مهم و با ارزشی که امروز از این دارالصنایع مانده است، نسخهای از شاهنامه میباشد که صحنههای مینیاتوری آن کار مکتب هرات است و از عجایب آثار مینیاتوری به شمار میرود و نویسندگان کارگاه بایسنغر میرزا بر این نسخه مقدمهای نوشته که به مقدمه بایسنغری معروف است.
صاحب کتاب مطلعالسعدین مینویسد: «چهل نفر کاتب، از جمله مولانا ظهیرالدین اظهر، شهابالدین عبدالله، جلالالدین، شمسالدین هروی، آصفی هروی … به کار کتابت و استنساخ نسخههای نادر و کمیاب مشغول بودند».
بایسنغر به علاوۀ حمایت و تشویق هنرمندان خود در خطاطی استاد و مخصوصاً در خط ثلث کمنظیر بود. کتابههای مسجد معروف گوهرشاد را به خط خویش نوشت و قرآنی به خط ثلث و به طول دونیم متر نوشت که شاهرخ یکساله مالیۀ خراسان را به پاداش این زحمتش به او بخشید. پروفیسر ادوارد برون ازین شهزادۀ هنرپرور به نیکویی یاد کرده، او را کتابدوستترین فرد جهان میشمارد.
در این وقت بود که در هرات مکتب نقاشی نضج گرفت که عالیترین مظاهر «نقاشی غنایی» از این مکتب تجلی کرد و هنرمندان چیرهدست در این عرصه به هنرآزمایی پرداختند. پایه و اساس مکتب هنری هرات را شاهرخ و بایسنغر میرزا گذاشتند. شیخزاده محمود و آقا میرک هنر نقاشی را رونقی بخشیدند. تا زمانی که سلطانحسین میرزا بایقرا به سلطنت رسید، این مرد هنردوست و دانشپرور با کمک وزیر باتدبیرش امیرعلیشیر نوایی بار دیگر به مکتب هنری هرات عطف توجه نموده، آن را رنگ و رونقی تازه بخشید.
در زمان سلطنت این پادشاه که 33 سال به طول انجامید، مرکز افغانستان آن روز (که آن وقت هرات بود) به اوج کمال و ترقی رسید و این دوران هنرمندانی بینظیر پرورش داد و آثاری بیبدیل به جا گذاشت که آثار هنری این دوره زینتبخش بزرگترین موزیمهای جهان است و جا دارد که به نام این هنرمندان و آثار آنان ببالیم.
بزرگترین هنرمندان این دوره استاد کمالالدین بهزاد است که «مکتب هرات» را به حد اعلای زیبایی، ظرافت و ریزهکاری رسانید. از هنرمندان دیگر که در این دوران در مکتب هرات پرورش یافته و آثار هنریشان زیب موزیمهای بزرگ جهان است میتوان عبدالصمد، سلطانمحمد، محمود مذهّب، جلالالدین یوسف و … را نام برد.
برای اطلاع از مراتب فضل بهزاد، بیمورد نیست اگر قسمتی از فرمانی را که سلطانحسین بایقرا به نام او به عنوان کلانتری کتابخانۀ هرات نوشته است در اینجا مطالعه نمایید: «قدوه المصوّرین استاد کمالالدین بهزاد … حکم فرمودیم که منصب استیفای کلانتری مردم کتابخانۀ همایون و کاتبان و نقاشان و مذهّبان و جدولکشان و حلکاران و زرکوبان و سایر جماعتی که به امور منسوب باشند، مفوض بدو باشد …».
توجه و رعایت و مکرمت فوقالعادۀ سلطانحسین بایقرا و امیرعلیشیر در بارۀ هنرمندان سبب پرورش نوابغ بینظیری در مکتب هرات گردید که منشاء ظهور و مکاتب متعدد دیگر هنری گردیدند. نوشتهاند که در دارالصنایع بهزاد چهل نفر روزانه به کار نقاشی، تذهیب، ورّاقی، تجلید و صحافی مشغول بودند. بدایع هنرمندان بیمانندی که ازین دوره به یادگار مانده است، سرمایۀ افتخار هنر و ادب ماست.