شمسالدین متین سلجوقی
اسکندر مقدونی در سنۀ ۳۳۲ قبل از میلاد با عبور خود از مرز ایران امروز تصمیم داشت که شهر هرات را تسخیر نماید. به قول مؤرخین وی بعد از چهل روز توانست با محاصرۀ هرات و قطع تمام راهها وارد شهر شود. بعضی از مویسفیدان شهر هرات که اصلاً زادگاه من است میگفتند که چون دهات هرات از طرف شرق قدری از حصار مرکزی شهر دور بوده لذا اسکندر توانست تا از همان طرف وارد شهر شود. باقیماندۀ سمت غرب، جنوب و شمال ذریعۀ دهقانانی که خانههایشان متصل شهر بود حمایت و پاسبانی میشد و خود شهر به واسطۀ دیوارهای کوهپیکر که ساختمانش به شکل مربع طرحریزی شده بود، احاطه گردیده که زیربنای احاطۀ شهر تقریباً در همه جا کمتر از پنجاه متر دیده نشده و ارتفاع دیوارها در بعضی جاها از نقطۀ قاعده تا نوک مرتفع برجهای آن تا هشتاد متر هم میرسید. در هر گوشهای از همین دیوارها، برجها و باروهایی تعبیه شده بود که سوراخهایی جهت تیراندازی داشت که از آن سوراخها تیرها به سوی دشمن حواله میشد. در گوشۀ شمالغربی شهر، قلعۀ ارتاکوانا یا اختیارالدین است که نام قدیمی آن ارتاکوانا بوده و بعدها سلاطین کرت نام این قلعه را به نام ملک اختیارالدین مسمی نمودند. اطراف شهر را از طرف بیرون و اندرون خندقها کنده بودند تا حملهآوران از آن عبور کرده نتوانند و هم در زیر همین دیوار بزرگ راههای مخفی زیرزمینی ساخته شده بود که اگر دشمن میخواست از یک طرف به شهر حمله کند، نظامیان داخل راهروهای مخفی بیرون شده و بر دشمن حمله میکردند. این راهروها بعضاً طولانی و در بعضی قسمتها سرپوشیده بوده مگر هواکش داشته که روی آن در جاهای حسّاس باز نگهداشتهاند که من به چشم سر آنها را دیدهام و شاید در صورت غلبۀ دشمن از همین راههای مخفی بیرون شده و فرار میکردند. در داخل شهر هرات گدامهای غله و جهت آب نوشیدنی چاههای عمیق در محلات حفر شده بود.
در داخل شهر گدامهای غله خورد و بزرگ بوده که بعضیها در زیر زمین کنده شده بود که محل آن برای مسئولان معلوم بوده است و علاوه بر آن آبانبارهای سرپوشیده و سربرهنه نیز اعمار گردیده تا در معرض استفادۀ عوام قرار گیرد و آب تازه همیشه از هریرود از زیر دیوارهای شهر عبور و به داخل شهر میرسید و حوض و آبشارها را پر مینمود. در بین حوضها سوراخهای بزرگی ساخته شده بود و در هنگام لایروبی آنها را باز میکردند تا کثافات حوضها به خارج شهر بیرون گردد.
شهر هرات به گفتۀ بعضی از مؤرخین در سابق به نام «آریا» یاد میشد که بخشی از آریانای کبیر بوده و بعد از حملات اعراب آن را «اَرِی» و بعدها «هَرِی» یاد نموده و متعاقب آن این خطه را هرات گفتندی و تا اکنون نیز به همین نام یاد میشود. در زمان حملۀ اسکندر مقدونی مردم این شهر که بیشتر آنها آریایی بودند و پیرو مذهب زردشت بودند، این مردم آتش را مقدس میدانستند و حتی به خاکسترش نیز احترام میکردند چنانچه تا اکنون هم در شبهای چهارشنبه اول سال هجری شمسی در کوچهها و بامها آتش میافروزند و روی آتش خیز میزنند که آن را شگون نیک میدانند. حتی والدین به خصوص مادران به فرزندان خود میگویند که خاکستر را زیر پای خود نکنید که به شما ضرر میکند برای این که بچهها این کار را نکنند والدین به بچهها میگفتند جنها زیر خاکسترها خوابیدهاند و پنهاناند اگر به خاکستر بیاحترامی کنید آن را زیر پای خود کنید به شما ضرر میرسانند. در حقیقت به صورت غیرمستقیم به آتش احترام میشده و حتی بر روی قبرستانها در حصۀ سر مردگان دفن شده نیز تا اکنون شمع میافروزند که تقدّس نور و روشنایی را بازگو میکند.
برگرفته از کتاب «جنگ افغان – شوروی» اثر شمسالدین متین سلجوقی، 1364، صص 3 تا 6.
زندگینامۀ کوتاه نویسنده:
شمسالدین متین سلجوقی (1300 -1394خورشیدی) فرزند مرحوم مفتی سراجالدین سلجوقی و برادر علامه صلاحالدین سلجوقی در سال ۱۳۲۲ از دارالمعلمین کابل فارغ گردید و بلافاصله به خدمت معارف گماشته شد.
وی در ابتداء به صفت سرمعلم در مکتب چهارآسیاب کابل و بعداً به صفت مفتّش و سرمعلم در لیسههای سلطان و مهری کار نمود و متعاقباً مدیریتهای عمومی معارف را در ولایات فراه، فاریاب، قندز، بلخ و کاپیسا عهدهدار شد و در اواخر به صفت عضو تدریسات ثانوی وزارت معارف کار کرد و پس از اجرای سی و پنج سال خدمت بازنشسته شد.
موصوف با تسلط رژیم کمونیستی به پاکستان و از آنجا به امریکا و شهر نیویارک مهاجرت نمود. از او مهرنامه، دانشنامه، از گهواره تا گور، جنگ افغان و روس (1364 خورشیدی – امریکا) و راز ونیاز (1999 میلادی-امریکا) منتشر شده و برخی آثارش تا کنون به چاپ نرسیده است.