تولیت آستان خواجه عبدالله انصاری در گازرگاه هرات

تاریخ انتشار: 1398/12/09

خلیل‌الله افضلی


عهدۀ تولیت مزار خواجه عبدالله انصاری هروی مقام عمده‌ای بوده است چنان که امیر علی شیر نوایی وزیر نامدار به داشتن این وظیفه افتخار می‌کرد. در سراسر تاریخ هرات در زمان وقایع عمدۀ نظامی و سیاسی نقش حریم گازرگاه و بست آن پیوسته مشاهده شده است. در این زمینه علاوه بر کتاب گازرگاه نوشتۀ فکری سلجوقی که به مناسبت مجلس بزرگداشت خواجه عبدالله انصاری در اردی‌بهشت 1355 از سوی مؤسسۀ انتشاراتی بیهقی به چاپ رسیده است، رسالۀ مزارات هرات نیز مفید فایده خواهد بود.

در بارۀ وظیفۀ متولی مزار پیر هرات در عهد معاصر باید متذکر شد که خانوادۀ ایشان از مدتی مدید این عهده را داشته است به ترتیب زیر:

1-میر عبدالغفور

2-میر مرتضی فرزند میر عبدالغفور

3-میر محمدعثمان

4-میر غلام‌نبی

5-میر محمدصدیق

6-میر غلام‌محمد (صوفی آقا) پدر میر عبدالعلی شایق هروی

7-میر عبدالله

8-میر غلام‌حیدر (متوفای 1344ش.) فرزند میر غلام‌نبی

9-میر محمدطاهر (متوفای 1354ش.) فرزند میر غلام‌حیدر

10-میر محمدافضل (متوفای دلو/بهمن 1398ش.) فرزند میر غلام‌حیدر

11-میر محمدارحم فرزند میر محمدافضل

مرحوم میر غلام‌حیدر در زمستان 1344 از سرژ دولوژیه بورکوی نویسندۀ کتابی با عنوان «خواجه عبدالله انصاری» در حریم گازرگاه پذیرایی کرد. او را عبای پشمینۀ سفید خلعت داد و به خواهش او و برای لمحه‌ای دعا، برایش حریم گازرگاه را خلوت ساخت. همچنین در پائیز 1341 به مناسبت بزرگداشت نهصدمین سال وفات خواجه عبدالله انصاری هروی (به حساب قمری) مرحوم میر غلام حیدر از داشمندان کشورهای دوست که به این مناسبت به کابل آمده و به هرات مسافرت کردند، پذیرایی کرد. در اردی‌بهشت 1355 فرزندش میر محمدافضل از دانشمندان کشورهای دوست که به مناسبت هزارمین سال تولد پیر هرات که به هرات مسافرت کردند، در گازرگاه استقبال کرد.

چون متولیان معاصر مرقد پیر هرات از روی عرف خانوادگی لقب «میر» داشته‌اند بنابراین به نام میر گازرگاه یاد می‌شوند. از این رو نباید تصور کرد که نسب سیادت دارند زیرا یاد کردن سادات به نام میر در همۀ افغانستان معمول نیست.

صلاح‌الدین سلجوقی در تقریظی که بر کتاب شمایل و نعت مبارک حضرت خاتم النبیین (ص) ترجمه و سرودۀ میر عبدالعلی شایق هروی نوشته، یادی از روزگار قدیم و دبستان نظامیه و دبیرستان گازرگاه کرده است:

«و حینی که از سیر صعودی خود واپس آمدم باز این سفینه مرا به سرزمین دیگری برد که آن نیز جای زیبایی بود یعنی سرزمین جوانی و طالب العلمی من و سرزمین گم‌شدۀ من دبستان مدرسۀ نظامیۀ پای حصار هرات و دبیرستان پرلطف گازرگاه شریف. من تمام ایام هفته را در آن دبستان (مدرسه) که ما مدرسّین و ناظمین ارثی آن مدرسه بودیم به کمال سرگرمی درس می‌خواندم و روزهای جمعه به دبیرستان گازرگاه آستان فرخندۀ پیر هرات که تولیت و سدانت آن مفوّض به عایلۀ آقای شایق ناظم این سفینه است، سپری می‌کردم.

در آن وقت آقای شایق (میر عبدالعلی) که تقریباً نُه سال از من کم‌تر عمر دارند، نیز طالب العلم منطق و فلسفه بودند. پدر ایشان مرحوم میر غلام‌محمد معروف به «صوفی آقا» با برادر مهتر خود مرحوم میر غلام‌نبی در سدانت و تولیت بارگاه پیر انصاری هم‌کار بودند. تصور می‌شد که تشکیلات و تولیت این بارگاه را بر طراز تولیت کعبۀ شریف که قبل از اسلام و هم در صدر اسلام بود، نظم و ترتیب داده بودند طوری که کعبۀ شریف «بست» است یعنی هر کسی که در آن داخل شد از هر جهت مأمون است از زمان ملکشاه سلجوقی تا آن روزی که من خوشه‌چین این خرمن بودم این بست دوام داشت و هم به طوری که زوّار کعبه رفاده و سقایه می‌شدند یعنی آب و نان‌شان از طرف خدمۀ کعبه مهیّا می‌شد، خانقاه پیر انصار نیز خان طویل و عریضی را به زوّار و مهمانان خود «هر کس به فراخور حال او» می‌گسترد. که گویا کار رفاده و سقایه مربوط بودجۀ مرحوم میر غلام‌نبی شیخ خانقاه آن مرد محترم و مؤقری که کنون این طور شخصیات کم‌تر به نظر می‌رسد. یعنی برادر بزرگ جناب میرغلام‌حیدر خان معاصر که تا کنون آن آب را به جوی آن جریان می‌دهند و بر همان تراث و همان ادب و عرفان را ادامه می‌دهند (این تقریظ در زمان حیات میرصاحب مرحوم نوشته شده) اما کار و وظیفۀ ثقافی این بارگاه محوّل بود به مرحوم صوفی آقا پدر آقای شایق. این مرد با وجود این که خیلی‌ها عابد و ناسک و ریّاض بود و صدمۀ ریاضت بر جسم نحیف او آشکار بود و بر خلاف باقی زهّاد و نسّاک که این مردم خیلی‌ها جدی و ناآشنا و کم‌آمیزشند، صوفی آقا خیلی‌ها ادیب و ظریف و جذاب بود و حقیقتاً مرد عارفی بود. ابوعلی ابن سینا عارف را چنین تعبیر می‌کند «هش بش بسام» من به این خاندان که با ایشان علاقۀ ذات البینی علمی و ادبی داشتیم خیلی‌ها می‌نازیدم و باز مخصوص به صوفی آقا سپاس‌گزار بودم زیرا اولین چاشنی ادب را به ذوق من داد و اولین الهام عرفان را به من نمود و من خیلی‌ها مشتاق می‌بودم که از ادب و عرفان و ظرافت این ناسک هنرور استفاده کنم. بسیار شب‌ها سپری می‌شد و من و پدر من و صوفی آقا و آقای شایق که او هم خیلی تشنۀ ادب و عرفان و ظرافت بود تا سحر مجلس پرابتهاجی داشتیم. گازرگاه در آن وقت بازار عکاظی بود که هر شاعر اشعار خود را آن‌جا نمایش می‌داد و هر ظریف ظرافت‌های خود را به آن‌جا به تصدیق می‌رساند.

مدرسۀ ما که گویی امام فخرالدین رازی در آن به کمال وقار نشسته است هر چه داشت ولی به گفتۀ خواجه حافظ علم نظر در آن‌جا نبود و از این بود که من و پدرم گاه و بی‌گاه خود را به آن خانقاه عرفان و ادب و ظرافت می‌رساندیم.»

منابع:

  1. شمایل و نعت مبارک حضرت خاتم النبیین (ص)، ترجمه و اثر میر عبدالعلی شایق هروی، کابل، بی‌تا، مطبعۀ دفاع ملی، صص 2-4.
  2. سرگذشت پیر هرات، عبدالغفور روان فرهادی، ناشر: الست فردا، تهران، 1381 صص 265 -267.
یک نظر برای "تولیت آستان خواجه عبدالله انصاری در گازرگاه هرات" ارسال شده.
  1. میر عبدالخالق شریفی گفت:

    با عرض سپاس از معلومات خوب شما‌

دیدگاه‌تان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *