پروفسور تومانویچ یکی از دانشمندان و شرقشناسان برجستۀ روسیه است که در انستیتوت شرقشناسی، بخش سنتپترسبورگ کار میکند. این خانم تحقیقات و مطالعات عمیقی دربارۀ هرات دارد که از آن جمله همین مقالۀ بازار شاهرخ است که ترجمۀ آن را مطالعه میفرمایید. تومانویچ همچنان کتابی نوشتهاست زیر عنوان هرات در سدههای شانزدهم، هفدهم و هجدهم که ترجمه کردهام و امیدوارم در آینده چاپ شود.
یک نکته بسیار مهم را سزاوار یادآوری میدانم؛ اینکه شهر قدیم هرات یک اثر بینهایت دلچسپ، مهم، تاریخی و حیاتی است که متأسفانه مانند فضایل دیگر این شهرِ خوب، فراموش شدهاست.
سیزده سال پیش در پاریس کنفرانس بینالمللی هراتشناسی برگزار شد. در سرلوحۀ این کنفرانس نوشته شده بود «هرات، تمدنی که فراموش شدهاست.» همانجا سخن جاندار ظهیرالدینمحمد بابر را آورده بودند که در همان سدۀ شانزدهم مدتی در هرات زیسته بود: «پروردگار شهری زیباتر و عالیتر از هرات در ربع مسکون نیافریدهاست.»[1] احیا و اصلاح شهر قدیم نه تنها تداوم جوهر هستی فعال شهر را جان میبخشد، بل ویژگیهای اهل هرات را به مثابۀ مردمی دارای فهم فرهنگی و بینش وطنپرستانه متجلی میسازد.
***
هرات یکی از کهنترین شهرهای جهان است که محل بنیادگذاری آن پابرجا ماندهاست. طبق روایات محلی شهر هرات را داریوش کبیر (در قرون 5 – 6ق.م.) و یا اسکندر مقدونی در قرن چهارم پیش از میلاد بنیاد گذاشتهاند. روایت آخری با نگارشهای مؤرخان یونانی مطابقت دارد. در کنار بلخ، مرو و نیشابور، هرات یکی از پایتختهای سرزمین گستردۀ خراسان بودهاست. هرات در محل شاهراههای تجارتی احداث گردید و تجارت همیشه مهمترین اشتغال اهالی این شهر بودهاست. تسلط بر هرات و در نتیجه تسلط بر وادی هریرود که شهر هرات در آن بارز بود و وادی هریرود فوقالعاده حاصلخیز، در تمام دورهها فرصت میداد تا در منطقه فرمانروایی برقرار شود و مهمترین راههای آسیای مرکزی، ایران و هند تحت کنترل درآید. به این جهت هرات همیشه در مرکز توجه همۀ فرمانروایان محلی که یکدیگر را تعویض میکردند مانند طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان، غوریان، کَرتها، تیموریان و صفویان قرار داشت. همچنان توجه جهانگشایان را از اسکندر مقدونی گرفته تا نادر افشار (اوسط قرن هیجدهم) پیوسته به خود جلب میکرد.
بقایای آخرین دیوارهای شهر را که در عوض دیوارهایی که توسط امیرتیمور ویران گردیده بود و توسط شاهرخ اعمار و بازسازی شد حتی امروز هم میتوان مشاهده کرد. در دوران شاهرخ مساحت شهر هرات یکونیم الی دو کیلومتر مربع بود، آنچه با سطح توسعۀ حیات شهری در آن زمان مطابقت داشت و در آغاز حتی از نیاز شهر هم فراتر بود. طی پنج قرن اخیر برجها و باروهای شهر برعکس منظوری که برپا شده بود تأثیر قطعاً متضادی در سرنوشت شهر برجای نهاد؛ دیوارها حتی یک بار هم که شده شهر را از تجاوز نجات نبخشید، [همچنان] دیوارها مانع رشد طبیعی جمعیت شهر میشدند. در پایان قرن نزدهم و آغاز سدۀ بیستم دیوارهای شهر علت وجودی خود را [به]کلی از دست داد.
بازسازی گستردۀ شهر به شمول ساختارهای مسکونی آن در سال 1932م. آغاز گشت. شهر در سمت شمالشرق توسعه یافت. هرات امروزی از دو بخش متفاوت تشکیل شدهاست؛ شهر کهنه که تقریباً یکسومِ کل هرات را تشکیل میدهد و شهر نو که در آن مطالبات معاصر پلانسازی شهری در نظر گرفته شدهاست.
هرات شهر تجارتی است. در اینجا از زمانههای قدیم در دوکانها و به شیوۀ دورهگردی در خیمهها و یا صافوساده در روی زمین به خریدوفروش میپرداختند و مکان خریدوفروش متنوع بود: در پهلوی مسجد، پهلوی دروازههای شهر، در چهارراهی و هر جای دیگری که تراکم جمعیت وجود داشت، دادوستد در جریان بود. البته مکانهای معیّن مثلاً در پای دیوارهای قلعۀ اختیارالدین و یا در بازار مرکزی شهر قدیم در بازارهایی که یکدیگر را در مرکز قطع میکردند و من به منظور روانی بیان و از لحاظ مضمون «بازار شاهرخ» عنوان دادهام، تجارت و خریدوفروش گسترده معمول بود.
شاهرخ [779 – 850ق.] تصمیم گرفت هرات را به مرکز تجارت منطقهای و بینالمللی مبدّل سازد. چنین مینمود که هنوز در زمان حیات پدر که در هرات جانشین او بود، این مفکوره وی را مشغول میداشت. لاکن تحقق این طرح طولانی گردید و با موانع بسیاری مواجه شد. پس از مرگ تیمور [807ق.]، شاهرخ فرمانروای امپراتوری گردید و مجبور شد با سایر شاهزادهها به مبارزه برخیزد. پس از آنکه بر مخالفان تسلط یافت، پایتخت را از سمرقند به هرات انتقال داد و به بازسازی گستردۀ شهر آغاز نمود؛ طوری که کل شهر به ساحۀ ساختمانی مبدّل شده بود.
دیوارها و برجهای شهر که به فرمان امیرتیمور ویران شده بود بازسازی شد. شهر که در پلان شکل مربع داشت، دیگر پاسخگوی رشد جمعیت نبود لذا ساحۀ آن دوصد متر در جنوب توسعه یافت.
به روایت مؤلفان دوران تیموری، شاهرخ به مجتمع بازار هرات سخت علاقمند بود و جریان کار را به دقت پیگیری میکرد. اکادمیسن ولادیمیر بارتولد مینویسد: «یکی از بهترین ادوار معماری اسلامی با نام تیمور و اخلاف وی گره خوردهاست.» افزون بر آن بارتولد فکر میکرد که این خانواده به نوعی بزرگگرایی معماری گرایش دارد، آنچه بعداً رد گردید. سزاوار یادآوری است که شاهرخ با دقت امور معماری پدر را مطالعه میکرد و با گذشت زمان به ملاحظۀ آثاری که از خود بهجا گذاشتهاست، با فلسفۀ ساختمان معماری ماندگار آگاهی کامل یافت. نتایج فعالیت او نشان میدهد که شاهرخ میخواست اعجاز معماری دوران خود یعنی مجتمع بازار مرکزی را اعمار نماید. این پروژۀ عظیم و کثیرالاستفاده از لحاظ بزرگی و هنرمندی از تمام آثار مشابه برجستهتر بود. زمان، محل، امکانات مالی و مادی اجرای این نامه را میسّر گردانید.
البته پیش از آن هم میشد از دروازۀ جنوبی تا دروازۀ شمالی رفتوآمد کرد اما در برخی جاها خانههای مسکونی و عمارات غیرِ مسکونی برای رفتوآمد گروههای مردم و بیش از آن برای عبورومرور کاروانهای تجارتی مزاحمت و موانع ایجاد میکرد. یکی از این موانع را همین اکنون در بازار خوش که از مرکز بهسوی شرق کشیده میشود، میتوان مشاهده کرد. هنگام اعمار این بازار معماران نخواستند مقبرۀ خواجه ترازودار[2] را که در دوکان بقالیاش دفن شده بود، در جای دیگر انتقال دهند. خواجه ترازودار سخت مورد اعتقاد مؤمنان بود. به این جهت بازار از دو سمت، قبر خواجه ترازودار را دور میزند.
بازارهای جدید، بازارهای کوچک موجود را در خود فرو برد و در مواردی نام آن بازارها را به خود گرفت. اعمار بازار جدید از مرکز شهر تا قلعۀ اختیارالدین، بازار ملک خوانده میشد. محل دادوستد پایحصار از زمانهای پیشین همین عنوان را داشت. بازار شرقی نام سابق بازار خوش است که فقط قسمتی از دروازۀ خوش زیر نام بازار خوش بود. دروازۀ غربی (دروازۀ عراق) بر کل بازار اطلاق میگردید. به همینگونه بازار جنوبی به اسم دروازۀ قندهار به نام بازار قندهار مسمی شد.
دو بازار به شکل چلیپا با طول بیش از یک کیلومتر شهر را به چهار قسمت تقسیم نمود. در محل تقاطع دو بازار، میدان بزرگی احداث شد. این میدان که زیر نام چارسو (چارسوق) مشهور گردید و جادههایی که از این نقطه در چهار سمت کشیده شدند، ویژگی بازارهای بعدی را تعیین کردند. وظیفه و رسالت مهندسان و معماران دیگر در این نکته خلاصه میشد که دوکانها و مکانهای معاملات را طوری تنظیم نمایند که کل مجموعه دارای خصلتی واحد باشد؛ شکوهمند و هنرمندانه.
در اعمار بازارها در هزینه امساک نشد. هدف آن بود که بازارها برای قرنها یادگار زمان ترقی باشد. کل ساختمانها با خشت پخته اعمار گردیدند، درصورتیکه عمدتاً خشت خام در ساختمانها به کار میرفت. دوکانها و انبارها [بهقدر] کافی بزرگ، راحت و زیبا بود؛ همراه با تهویه و تنویر مناسب. تمام مجتمع موزون و هماهنگ بود. بازارها در دو طبقه ساخته شد و با کمان و گنبد دارای روشنیدان پوشیده شده بود. بزرگترین گنبد [بر] فراز میدان چارسو اعمار گردید. از بام گنبد چارسو کل شهر به نیکویی دیده میشد. گنبد بزرگ چارسو رستههای بازار را در یک مجموعۀ معماری یگانگی میبخشید. عظمت قلعۀ اختیارالدین و شکوه مسجد جامع بافت شهری را تکمیل میکرد. بازارها با مساجد، انبارها، کاروانسراها، حمامها و مهمانسراها گسترش مییافتند.
بهویژه در مورد حوضهای سرپوشیده باید سخن گفت. منابع آبی شهر محدود بود، به این سبب حوضهای آب از اهمیت عظیمی برای تأمین نیاز شهر به آب برخوردار بود. در سال 1922م. نیدر مایر [1885 – 1945م.] در بازارهای جنوبی، شرقی و شمالی هفت حوض سرپوشیده را یادداشت کردهاست. چون شهر هرات روی تپۀ مصنوعی اعمار شده بود، عمق حوض آب زیاد بود. به منظور استحکام و همچنین تأمین بهداشت، دیوارهای حوض با خشت پخته اعمار میشد. آب زلال از طریق لولهها و از منابع کاریزی به حوضها سرازیر میگردید. به قول خانیکوف: «هنر اعمار کاریز در هرات در تمام منطقه بینظیر بود.»
مجموعۀ معماری بازار در زندگی فرهنگی شهر هرات آن زمان در مقیاس کل دولت چنان مهم، عظیم و برجسته بود که مؤرخانی مانند عبدالرزاق سمرقندی [816 – 887ق.] و حافظ ابرو [درگذشت 834] پایان کار ساختمان بازارها را در آثار خود آوردهاند. اخلاف شاهرخ کار او را پیگیری کردند و ادامه دادند. سلطانابوسعید در اواسط قرن پانزدهم نهر جدیدی را در شهر هرات اعمار نمود که تا امروز به جوی سلطانی شهرت دارد. در آغاز سدۀ هفدهم بر فراز حوض چارسو چنان گنبد بزرگی اعمار شد که مایۀ تعجب اروپاییها گردید. شاهعباس اول در اعمار بازار قیصریه در اصفهان، به گمان اغلب از تجربۀ بازار شاهرخیه استفاده کردهاست. این مطلب در مورد بازار وکیل در شیراز که در قرن هجده کریمخان زند اعمار نمود نیز صادق است.
طی قرنها بازار شاهرخیه مایۀ حیرت مسافران و جهانگردان میگشت. کریستی یک افسر جوان صاحبنظر انگلیسی که در سال 1811م. از هرات بازدید کرده بود، زیباییهای بازار سرپوشیدۀ قندهار را با سرایها و مهمانخانههای دو طرف بازار در یادداشتهای خود توصیف کردهاست. انبوه جمعیت در پنجشنبهبازار، وی را متحیّر گردانید. کریستی مینویسد: «هرات شاید بزرگترین شهر تجارتی آسیا در این منطقه باشد.» موصوف اهمیت تجارتی هرات را با یک بندر دریایی قابل مقایسه میداند.
در سال 1845م. فریه و در سال 1865م. وامبیری اهمیت و ارزش بازار شاهرخیه را توصیف کردهاند. وامبیری مینویسد: «ساختمان بازار علیرغم موجودیت چهارصدسالۀ آن و خساراتی که مهاجمین بر آن وارد کردهاند همین امروز از چنان عظمت معماری شکوهمندی برخوردار است که مایۀ حیرت میگردد.» پس از آن هم طی هفتاد سال آتشسوزیها و آتشباریهایی که در نتیجۀ اغتشاشات پایان قرن نزدهم و سه دهۀ اول قرن بیستم ادامه یافت، بازار شاهرخیه استحکام خود را به اثبات رسانید. سقف بازار که فکر میشد برای عابرین خطر ایجاد میکند، در سال 1933م. ویران گردید و گنبد چارسو را در سال 1935م. خراب کردند.
پژوهشهای توپوگرافیک ساحۀ بازار، تدقیق مشخصات هر رسته بدون شک کاوشهای باستانشناسی دشوار است انجام پذیرد، بهویژه آنکه شهر در همان محل به زندگی و فعالیت خود ادامه میدهد. جالب است این نکته خاطرنشان گردد که در خلال قرنها در عین محل عین اجناس عرضه میشود. در دروازههای شرقی، جنوبی و غربی شهر هم در آغاز قرن بیستم و هم در دوران ابن هوقل و اصطخری (قرن دهم میلادی) مواد غذایی عرضه میشد.
ارتامانوف، اگرچه از هرات بازدید نکردهاست، با استفاده از مؤرخان و تذکرهنویسان هرات برای نخستین بار در نوع خود فهرست بازار و دوکاکین بازار شاهرخیه را در سال 1893م. ترتیب کرد. در آن زمان شهر هنوز در شکل اولیۀ آن به فعالیت خود ادامه میداد. نقشۀ ارتامانوف اگرچه نامکمل است، با آن هم ما را به انواع کالاهایی که در این بازار عرضه میشد آشنا میسازد. در این زمینه پلان شهر هرات که توسط نیدر مایر تهیه شدهاست نیز جالب است. در این پلان ساختمانهای اداری شهر، کاروانسراها، حوضانبارها و زیارتها نشان داده شدهاست. مهمترین بخش این پلان تثبیت بازارها و تشخیص دوکانهایی است که کالاهای مشابه ارزیابی میکردند. پلان هرات دربارۀ سازماندهی فضای بازار تصور روشنی را به دست میدهد و در پایان متن توضیحاتی ضمیمه شدهاست.
مهمترین شرط تأمین حیات در هر شهری نخست از همه عبارت است از مصرف محصولات زراعتی و پیش از همه غلهجات، گندم، برنج، آرد [و] روغن نباتی از کهنترین محصولاتی است که همیشه در سرتاسر خراسان به مصرف میرسد. بیشتر دوکانهای شهر را علافی و بقالی تشکیل میداد. این دوکانها در تمام شهر به نظر میرسید، در هر محله نانوایی [نیز] وجود داشت.
برنج در هرات بعد از قرن چهاردهم رواج یافت و به همین سبب است که حمدالله مستوفی [680 – 750ق.] هنگامی که دربارۀ محصولات زراعتی خراسان سخن میراند، از برنج نام نمیبرد. در قرن هجدهم محمدرضا برنابادی [1164– 1230ق.] دربارۀ توسعۀ کشتزارهای برنج و بلندبردن کیفیت آن گزارش میدهد. محمدرضا برنابادی در تذکرهاش از کشاورزِ زمینداری روایت میکند که از پشاور شالی آورد، آن را کشت کرد و محصول خوبی برداشت نمود. کیفیت برنج محصول هرات به اندازهای عالی بود که مالک مذکور سالانه دوصد من (تقریباً 2/1 تُن) آن را به دربار شاه تحویل میداد. در پایان قرن هجدهم تناسب کشت برنج و گندم 2/3 بود. در خوراک و تجارت برنج مقام دوم را کسب کرد.
یکی دیگر از مواد غذایی شکر و محصولات قندی به شمار میرود اما در روایاتی که تا قرن نزدهم از بازار شاهرخیه به دست ما رسیدهاست، متأسفانه از این اجناس معلوماتی نداریم. شاید این فروگذاشت تصادفی باشد. وانگهی در مرو که همهاش سهصدوپنجاه کیلومتر از هرات فاصله دارد، هنوز در قرن دهم میلادی بازار کاملی از قنّادیها فعال بودهاست. یک شخص تاتار به نام عبیدالله امیروف که در خدمت فرمانروایان روسی درآمده بود و در شروع قرن نزدهم پیاده از شمال به جنوب سفر میکرد و از طریق مرو تا هرات آمد، نخستین بار دربارۀ شیرینیباب هرات معلوماتی ارایه میکند. امیروف اهالی مرو را به مردم هرات مقایسه میکند و آنها را مشابه همدیگر میداند ولی خاطرنشان میسازد که هراتیها نسبت به اهالی مرو باسلیقهتر هستند. امیروف روایت میکند که در کاروانسراها و بازارهای هرات میشود شیرینیباب خریداری کرد. در پایان قرن نزدهم طبق روایت خبرگزاران ارتومانوف، شکر انگلیسی و یا دقیقتر شکر محصول هند بریتانیا در بازار هرات به فروش میرسید.
نمونۀ تجارت غلهجات نشان میدهد که تقاضای بازار در تنوع، کیفیت و چگونگی محصولات زراعتی نقش داشتهاست. توسعۀ اراضی زراعتی، ایجاد مزارع جدید، احداث باغها و باغچهها، افزایش شمار رمهها در چراگاههای اطراف، همۀ اینها با نیازهای بازار ارتباط تنگاتنگ داشت و در توپوگرافی بازار شاهرخیه انعکاس مییافت.
در یک نمونۀ ساده یعنی سبزیفروشی میتوان نشان داد که محصولات زراعتی مورد تقاضای اهالی چگونه بودهاست. در مراحل اولی سبزیفروشی در داخل دیوارهای شهر مکانی نداشت و با گذشت زمان فضای بیشتری اشغال کرد و سرانجام در تمام بازار شاهرخیه سبزیفروشیها گسترش یافت.
در هرات همچنان انواع گیاهان بیابانی و خودرو توسط اهالی نواحی اطراف شهر جمعآوری میگردید. در مناطق شمالی شهر و در بادغیس محصول پسته، چهارمغز و انواع گیاهانی که خصلت دارویی داشتند برداشت میشد. این محصولات در میدان دروازۀ ملک به فروش میرسید و به حدی این اشتغال سودآور گردید که بعداً غرس و پرورش گیاهانی از این قبیل در باغها، باغچهها و مزارع معمول گشت.
در یکی از تذکرههای سدۀ چهاردهم از مودیت (محلۀ سبزیکاران) سخن میرود. در آن زمان سبزیفروشان محصولات خود را در پای قلعۀ اختیارالدین و اینک در داخل شهر عرضه میکردند. هر قدر باغداری، تاکداری و سبزیکاری افزایش مییافت، مقدار بیشتر محصولات در بازارهای هرات به فروش میرسید. در نخستین سالهای قرن شانزدهم میلادی در بازارهای شهر هرات زردآلو، ناک، سیب، آلوبالو، زیتون، شفتالو، انار، بهی و آلوسیاه، به فروش میرسید. در تذکرههای تاریخی آمدهاست که در تاکستانهای هرات بیش از صد نوع انگور و در فالیزهای آن اضافهتر از پانزده نوع خربوزه به دست میآمد.
شاعران و همچنین جهانگردان اروپایی از فراوانی میوهجات هرات سخن بسیار گفتهاند. به روایت ارتامانوف، در رستۀ غربی بازار شاهرخ (در پایان قرن نوزدهم) سبزیجات و میوهجات به فروش میرسید. نیدر مایر در نقشۀ خود محل دکاکین سبزیفروشی و بقالی را نشان دادهاست. چنین مینماید که در آن زمان تعداد دکانهای سبزیفروشی و بقالی با شمار دکانهای علافی قابل مقایسه بود. کشمش و میوۀ خشک تا امروز هم از هرات صادر میشود.
در مناطق دارای اقلیم معتدل گوشت از جمله محصولات بسیار مهم به شمار میرود. به روایت گزارشگران ارتامانوف در سال 1893م.، در هرات تقریباً 40 دکان قصابی وجود داشت که این رقم دو و نیم بار از تعداد دکاکین علافی کمتر بود. مانند سایر دکاکین، قصابیها در آن زمان نسبتاً کوچک بودند. عواید قصابان مانند سایر پیشهوران و اهل حرفه در هرات به وضعیت عمومی منطقه ارتباط داشت. اوضاع و احوال در آن زمان ناگوار بود، کوچیان نواحی سفیدکوه و سیاهکوه معمولاً مواشی خود را برای فروش به هرات میآوردند. در زمان شاهرخ که بهصورت نسبی اوضاع استقرار یافته بود، احتمالاً تعداد دوکانهای قصابی از چهل کمتر بودهاست و در دوران فراوانی محصولات زراعتی و رشد پیشهوری در منطقه در سدۀ هفدهم میلادی شمار قصابیها به مراتب بیشتر از رقم متذکره [گردید].
رستۀ قصابیها در بازار خوش موقعیت داشت و از چارسوق به سمت شرق کشیده میشد. این محل موقعیت مناسبی برای قصابان بود چون مواشی از شرق به شهر میآمد. موقعیت رستۀ قصابیها یکبار دیگر نشان میدهد که چگونه اطراف و نواحی با کالاهای خود بر توپوگرافی بازار شاهرخ و بهطور کلی بر ساختار شهر تأثیر میگذاشت. اما خریدوفروش مواشی زنده در بازار جداگانهای که در غرب شهر موقعیت داشت صورت میگرفت. در روزهای یکشنبه و سهشنبه بازار مواشی رونق داشت.
موقعیت رستههای پیشهوری در بازار شاهرخ مشخصتر بیان شدهاست. در میان صنایع دستی هرات، نساجی بهویژه رونق داشت. به روایت تاریخ در سدههای نهم و دهم میلادی در شهرهای مرو، بخارا، سمرقند همچنانکه در هرات شهرهایی که تحت تسلط طاهریان و سامانیان بودند، تولیدات نساجی نظر به زمان خود در سطحی بسیار عالی بود.
در آستانۀ هجوم مغول، محصول پنبه و نختابی هرات از شهرت عظیم برخوردار گشته بود. در تاریخ سیفی هروی (شروع قرن چهاردهم) از محلۀ نختابان نزدیک دروازههای شهر روایت میشود. سیفی مینگارد: «پس از کشتار و ویرانی هرات که توسط چنگیز و چنگیزیان صورت گرفت، عدهای به منطقۀ شامل پاکستان امروزی کوچ کردند. آنها بستههای پنبه را که روی دوش میبردند، با غله مبادله میکردند و به این وسیله خودشان را از هلاکت گرسنگی نجات میدهند.»
برعلاوۀ پنبه، در نساجی از پشم، کتان و ابریشم استفاده به عمل میآمد. در ارتباط با تدابیر تشویقی در قرن هفدهم در منطقۀ هرات، غرس توت به منظور توسعۀ پیلهوری به شدت توسعه یافت. پارچههای قرص ابریشمی بازار هرات (قناویز هرات) بسیار شهرت داشت، علاوه بر منسوجات ابریشمی، پنبهای و پشمی، پارچههایی از تارهای گوناگون تولید میگردید. بهطور مثال در سرتاسر شرق میانه پارچههای کُرکی تولیدی هرات بهویژه معروف بود. کرباس هرات نیز از شهرت عظیم برخوردار بود. این پارچه به مناسبت سفتبودن و تراکم گرهها به اشکال مختلف مورد استفاده قرار میگرفت. پارچهها با آیاتی از کلامالله مجید گلدوزی میشد. از آن برای کفن نیز استفاده میکردند. تولید چنین پارچههایی از زمان انتشار اسلام در این منطقه رواج یافت. قیمت این پارچهها بسیار بلند بود. فقط ثروتمندان میتوانستند آن را بخرند (بینوایان شهر حتی از موجودیت آن بیخبر بودند). در دکاکین و هم توسط دستفروشان انواع محصولات نساجی؛ شالها، چادرشبها، پردهها، سفرهها و غیره عرضه میشد. گرانترین پارچهفروشیها در چارسوق موقعیت داشتند.
به روایت گزارشگران ارتامانوف در پایان سدۀ نزدهم، از جمله 693 دوکان 320 دوکان بزازی وجود داشت اما فقط در 20 دوکان پارچههای محصول محل فروخته میشد و در سایر دوکاکین منسوجات اروپایی آنچه ضربهای شدیدی بود بر پیکر صنایع نساجی هرات عرضه میگردید.
خیاطی پیشهای دیگری بود که با نساجی رابطهای تنگاتنگ داشت. محصولات خیاطی مانند: پیراهنها، شلوارها، کورتیها و چپنها، جامههای زنانه و مردانه در رستۀ عراق بازار شاهرخ به فروش میرسید. طاقهفروشان که از دوران قبل از تیمور وجود داشت، پسانتر در یکی از بازارهای فرعی نزدیک قلعۀ اختیارالدین موقعیت یافت.
مانند سایر شهرهای خراسان تقاضا برای کفش یا پاپوش در هرات زیاد بود. در اینجا از چپلی تا چکمۀ مردانه و زنانه، از چرم و مواد دیگر تولید میشد. در سال 1830م. به هرات (بعد از فاجعۀ وبا) 150 کارگاه کفشدوزی وجود داشت. با آنهم تقاضا برای کفش خیلی بیشتر از تولید بود و به این سبب از افغانستان و هند به هرات کفش وارد میکردند. خفافیها در رستۀ قندهار بازار شاهرخ بلافاصله بعد از چارسو موقعیت داشت.
برای تولید پوست، پیشۀ دباغی و چرمگری در هرات گسترش داشت. به روایت تذکرۀ محمدرضا برنابادی، در میان زمینداران برناباد کُرتی چرمی، پوستین، زین و لگام چرمی رواج داشت (قرن هفدهم و هجدهم میلادی).
بر اساس نقشۀ نیدر مایر دوکانهای چرمگری در رستههای شمالی، جنوبی و شرقی بازار شاهرخ نشان داده شدهاست، آنچه اهمیت تجارتی این کالا را میرساند. نیدر مایر بدون تفکیک فروشندۀ پوست خام و پیشهور مولد، از کالاهای گرانقیمت چرمی یاد میکند. در رستۀ عراق نیدر مایر از دوکانهای لباسفروشی بدون ذکر نوع لباس تذکر میدهد اما از سایر منابع معلوماتی به دست داریم که در اینجا پوستینهای گرانقیمت به فروش میرسید. افزون بر آن در محلی نزدیک به چارسو دوکانهای سراجی، محصولات عالی تولید میکردند.
در بازار شاهرخ همچنان قالین و قالیچه، گلیم، پلاس و نمد فروخته میشد. قالین هرات به مناسبت نفاست، رنگ، دوامدار و نقشونگار ویژه شهرت عظیم داشت و به سرزمینهای دور صادر میگردید.
زرگری در بازار شاهرخ مقامی بلند داشت. به روایت ارتامانوف در بازار مرکزی 30 دوکان زرگری فعالیت میکرد. این رقم مربوط به دوران کساد در پایان قرن نزدهم است. در دوران رونق شمار دوکانهای زرگری به مراتب بیشتر بود.
مسگری نیز از جمله پیشههای مروج به شمار میرفت. در سدههای هفده تا هجده هنگامی که جای ظروف برونزی را ظروف مسی گرفت، شمار دوکانهای مسگری افزایش یافت. آهنگری نیز رونق داشت. در رستۀ خوش دوکانهای مسگری و آهنگری موقعیت دارند.
یکی از ثروتهای هرات چوب بود که از مناطق بادغیس و وادی هریرود در شهر هرات به فروش میرسید. در تذکرۀ محمدرضا برنابادی دربارۀ غرس ناجو برای فروش روایت میشود. از چوب در ساختمان و نیز تولید دروازه و پنجره و دیگر محصولات چوبی استفاده به عمل میآمد. در بازار شاهرخ همچنان مکانهای تفریحی و جاهایی برای ذوقهای گوناگون وجود داشت. به روایت ارتامانوف در شهر 40 دوکان خوردهفروشی، 50 دوکان عطاری، 10 دوکان آرایشگری و 10 دوکان صرافی فعالیت میکرد. باید در نظر داشت که این ارقام مربوط به دوران انحطاط بازار است. در بازار شاهرخ چندین چایخانه و طعامخانه وجود داشت. هنوز در قرن پانزدهم در جادهای که از بازار قندهار به بازار عراق کشیده میشود، ساقیخانهها و عشرتسراها وجود داشت.
از کاروانسراها بهویژه باید یادآوری نمود. فقط بخشی از آن به شکل مهمانسرا که مسافران بیرونی اقامت میکردند، مورد استفاده قرار میگرفت. البته کاروانسرادار باید حجرهای برای مسافر، انبار برای کالاهای او و محلی برای اسب یا مرکب او تهیه نماید و مسافر را غذا بدهد. در کاروانسرا همچنان ممکن بود که حجرۀ تاجر، اتاق مرد مجرد و یا دفتر صراف وجود داشته باشد و برخی کاروانسراها همچنان حمام داشت. مثلاً در کاروانسرای دروازۀ خوش؛ جوانان خانوادههای مرفه در محفلهای شعر و موسیقی گرد هم میآمدند. از این مقوله در آثار واصفی (آغاز قرن شانزده) و تذکرۀ محمدرضا برنابادی روایتهایی به ما رسیدهاست. کاروانسراها که در آنها انواع فعالیتها جریان داشت اهمیت بافت اقتصادی و اجتماعی بازار شاهرخ را برجستهتر میساخت. تصادفی نیست که تنها در بازار قندهار در پایان سده نوزدهم از دروازۀ جنوبی تا چارسو هشت کاروانسرا موجود بود که در هر کدام دهها نشیمن عمدتاً تاجران زندگی و کار میکردند.
اکثریت هراتیها مستقیم یا غیرِ مستقیم با بازار سروکار داشتند. در پایان سدۀ نزدهم از هر چهار خانواده یکی به کار بازار اشتغال داشت. به روایت ارتامانوف در 2500 خانه 693 دوکان میرسید. در زمان شاهرخ از طریق راه بزرگ ابریشم روابط هرات با چین ایجاد شد. در سال 1419م. شاهرخ هیئت سفارت خود را به چین اعزام نمود. در این هیئت غیاثالدین نقاش[3] دبیر خاص شامل بود. نقاش وظیفه داشت تمام آنچه را در راه میبیند، یادداشت کند. هیئت سفارت با موفقیت رسالت خود را اجرا کرد و به هرات برگشت اما کشمکش و مداخلۀ گروههای رقیب توسعۀ این رسالت را مزاحمت نمود.
در سدههای شانزدهم و هفدهم روابط تجارتی سنتی با آسیای مرکزی به مناسبت اوضاع متشنج سیاسی درهم گسست. با آن هم برخی کالاها مثلاً کاغذ سمرقندی به هرات میرسید. در این دوران روابط تجارتی هرات با شهرهای نسبتاً نزدیک مشهد، اصفهان، قندهار و کابل بهویژه، گسترده بود. با امپراطوری تیموریان هند نیز مناسبات هرات تقویت مییافت. برخی کالاها از طریق ایران به بازار هرات میرسید. همانا از راه خلیج فارس بود که در قرن هجدهم اسب عربی به بازار هرات راه یافت، برای اینکه نسل اسب ترکمنی بهتر شود. در پایان قرن هجدهم در کنار سایر کالاها از خاورزمین خرما، مروارید و قهوه و از اروپا حریر، صوف و لوازم شیشهای به بازار هرات میرسید. جادۀ شاهی از سواحل بحیرۀ کسپین تا هرات کشیده شده بود، آنچه امکان تجارت هرات را با مناطق دریای والگا تأمین میکرد. در تمام طول راه کاروانسراهایی برای تأمین امنیت و استراحت مسافران اعمار گردیده بود.
در طول بیش از پنجصد سال تجارت بازار شاهرخ فرازوفرودهای بسیار دید. بحران تجارت بازاریان، آنانی که کل حیات خود را وقف بازار کرده بودند، بیچاره میساخت. اشتراک منافع اتحاد صنوف مختلف بازار را تأمین مینمود. فعالترین بازاریان که در عین حال از معتبرترین آنان بودند، بر سیاست منطقه و حتی گاهی بر سیاست دولت اثر میگذاشت. بازار ممکن بود برخی اقدامات دولت را بپذیرد ولی در برابر اعمال دیگری مقاومت نماید. بازار مکان ظهور و مقام افکار عامه به شمار میرفت. به مثابه عامل فشار بر دولت، بازاریان دوکانها را میبستند (بهویژه در ارتباط با افزایش مالیات چنین اعتصابهایی به راه میافتاد).
نمایندگان بازار در شورای بزرگ هرات حضور داشتند. از منابع تاریخی و روایات تذکرهنویسان برمیآید که در شورای هرات نساج، آسیابان، پاسبان و دروازهبان شامل بودند لاکن اغلب تاجران، وکلای صنفی و کهنسالان در شورا حضور مییافتند. اهمیت فیصلههای شورا در سرنوشت و حیات شهر بارها در دوران لشکرکشیهای عبیداللهخان در سالهای 1710 تا 1730م. نمایان گشت. در شورا با اشتراک فعال اهل بازار مسایلی مهم از قبیل دعوت فلان سردارِ نامدار جنگی برای سازماندهی دفاع از شهر و پذیرش قوای مخالف و تعیین تعداد و محل وضعالجیشی آن حلوفصل میشد.
اهل بازار بارها شمشیر به دست گرفتند و از شهر و مردم دفاع کردند. عبیداللهخان اهمیت اقتصادی بازار را برای دولت فهمیده بود. چون هرات را فتح کرد، دوکانهای آن را به حال خود گذاشت و هنگامی [که] هرات را ترک گفت، پیشهوران هراتی را با خود به بخارا برد. آثار فولکلوریک اهمیت عظیم بازار را در هستی مردم بیان میکند. بر پایۀ روایات رسیده به ما متون قصهپردازان و قهرمانان آنان را زرگر، بنّا، قصاب، نساج، آهنگر، نجار و … تشکیل میداد. جالب توجه است که در بسیاری از این قصهها و داستانها شاهزاده و یا شاهدختی چون در مصیبتی میافتند، از برکت پیشهای که فراگرفتهاست، رهایی مییابد.
از لحاظ نوعیت و یا توپوگرافی بازار شاهرخ با بازارهای آسیای مرکزی و ایران شباهت دارد. ویژگیهای آن عبارتند از عظمت و بزرگی ابعاد آن که تمام طول شهر را از شرق به غرب و از شمال به جنوب دربر میگیرد. این بازار بیش از پنج قرن علیرغم جنگها و کشمکشهای متداوم فعال بودهاست. تنوع محصولات زراعتی و آثار پیشهوران و استادان ماهر مایۀ بقای عمر آن به شمار میرود. بازار شاهرخ الگو و یا نمونۀ منحصربهفرد «بازار شهر» ارزیابی میگردد. بازار شهر یعنی شهری که از دوران تاریخ معینی نمایندگی میکند، شهری که تمام هستی و نه تنها حیات اقتصادی بل تا اندازۀ زیادی فعالیتهای سیاسی و فرهنگی آن به اوضاع بازار مربوط میشود و همۀ اینها در ساختمان مهندسی آن تجلی خود را مییابد.
پسگفتار مترجم
اگرچه بازارهای سرپوشیدۀ زمان شاهرخ ویران گردیدهاست اما بافت اصلی بازار موجود است. مناسب مینماید احیای آن به مثابۀ پروژۀ واحد تجارتی – تورستی، معماری – تاریخی ترتیب شود و تحقیق یابد و منطقه فقط برای پیادهروی با مطالبات معاصر هماهنگ گردد.
«انگیزه» (فصلنامۀ مرکز فرهنگی سفارت د.ا.ا.افغانستان در فدراسیون روسیه)، سال دوم، شمارۀ پنجم، سرطان و اسد 1384ش.، صص 20 – 25.
[1]. ظهیرالدین محمد بابر، بابرنامه، (1308)، ترجمه از ترکی به فارسی بیرام خان، تصحیح و چاپ محمد ملکالکتاب شیرازی، ص 119.
[2]. (ر.ک. رسالۀ مزارات با برکات هرات، 1310، هرات: مطبعۀ دانش، ص 53)
[3]. پژوهشهای یعقوب آژند نشان میدهد که غیاثالدین نقاش همان محمد سیاهقلم است که اواخر دهۀ 810 قمری به همراه چند تن از هنرمندان دیگر وارد دربار هرات شد. (ویراستار)