سلطان محمد خندان از بزرگترین خوشنویسان هرات در اواخر سدۀ نهم و نیمۀ نخست سدۀ دهم است. علیرغم ارزش هنری و قدرت خوشنویسی، کارش چنان که باید شناخته شده و مورد توجه نبوده است. سلطانمحمد خندان در پایان سدۀ نهم هجری قمری در هرات به دنیا آمد. او فراگیری دانشهای رایج عصر را در زادگاهش به پایان رسانید؛ چون علاقۀ زیادی به هنر خوشنویسی داشت، این هنر را فراگرفت و به یکی از نامدارترین نستعلیقنویسان سدۀ دهم تبدیل شد. مهدی بیانی نوشته است که او را از فرط انبساط «خندان» لقب دادهاند. (بیانی، ۱۳۶۳: ۲۶۸).
او تمام عمر را در هرات به کتابت و رونویسی آثار مختلف مشغول بود. علیاحمد نعیمی در کتاب صورتگران و خوشنویسان هرات در عصر تیموریان نوشته است که خندان در دهات هرات میزیسته اما از این ده نامی نبرده و منبع خویش را نیز معرفی نکرده است (شایق، ۱۳۵۳: ۱۰۲).
سلطانمحمد از خوشنویسان بزرگ دربار سلطان حسین بایقرا از اوان جوانی در خدمت امیر علیشیر نوایی (844-906ق.) بود. امیر در کتاب «مجالس النفایس» (ص 328) دربارۀ او میگوید: «مولانا سلطانمحمد خندان خوشنویس مقرّر ممالک خراسان است و بدین قابلیت فرید زمان و یگانۀ دوران است، امّا در طور بسیار بیقید است و بیتکلّف و بیتعیّن واقع شده و خود را به دیوانگی منسوب میدارد و نی را هم نیک مینوازد. گاهی که نشئه پیدا میکند، بیت دویی نیز میخواند. این مطلع از اوست:
ای خرّم آن که جای به میخانه ساخته وز همدمان به ساغر و پیمانه ساخته»
خندان از شاگردان ممتاز سلطانعلی مشهدی بود که بیش از دیگر شاگردانش شیوۀ او را اخذ کردهاست. واصفی در کتاب «بدایع الوقایع» از زبان عبیداللهخان، ارزش دیوان کاتبی به خط خندان را برابر با فتح نیشابور دانسته است. این نشان از اهمیت کار خندان در نزد پادشاهان عصر او دارد.
غیاثالدین خواندمیر در آثارش از جمله «حبیب السیر» و «خلاصةالاخبار» دربارۀ او مینویسد: «با وجود حُسن خط، به لطف طبع موصوف است و به صحبت اهل عیش و طرب مشعوف و حالا در بلدۀ فاخرۀ هرات، توطّن دارد» (خواندمیر، ۱۳۸۰ ج ۴: ۳۶۳)، «در خط نستعلیق قابلیت بسیار دارد و نی را نیز نیکو مینوازد اما به واسطۀ نشئۀ جنون، به هیچ یک از این دو کار کماینبغی نمیپردازد» (همان، ۱۳۴۵: ۶۲). منشی قمی در «گلستان هنر» آوردهاست: «او نیز شاگرد سلطانعلی مشهدی است و کاتب خوب بود و از شعر و معمّا بهرهای تمام داشت و مدتالعمر در دارالسلطنۀ هرات به کتابت مشغول بوده و در قطعهنویسی بیعدیل است، قطعههای خوب بر صفحۀ روزگار گذاشته». (منشی قمی، ۱۳۸۷: ۸۶ – ۸۷)
این هنرمند، علاوه بر کتابت، در قطعهنویسی نیز دستی توانا داشتهاست و قاضی میراحمد منشی او را در این عرصه بیعدیل خوانده است (همان: 87) میرزا حبیب و کلمان آوار او را رنگهنویس میدانند اما مهدی بیانی آثار بسیار کمی از رنگنویسی او دیده است و باور دارد که آن دو، وی را با سلطانمحمد نور (877 – 940ق.) یکی از همروزگارانش اشتباه گرفتهاند.
سلطانمحمد در روزگار حیات خود مقام استادی داشته است. مهدی بیانی در «احوال و آثار خوشنویسان» به نقل از صاحب «مناقب هنروران» مینویسد: «میان شاگردان بسیاری که داشته کسی که به مقام استادی نرسیده باشد کم است، از جمله شاگردان وی یاری شیرازی، محمدحسین باخرزی و محمدقاسم شادیشاه را ذکر کردهاند که اینان هر یک استادی بودهاند».
سال پیدایش و درگذشت سلطانمحمد روشن نیست. عبدالرئوف فکری سلجوقی در تعلیقات کتاب «دیباچۀ دوستمحمد گوشانی بر مرقّع بهرام میرزا» نوشته است: «سال وفات سلطانمحمد خندان را 932 و 950 تعیین نمودهاند» که به گفتۀ مهدی بیانی درست نمیباشد. او میگوید: از او کتابهای با تاریخ تا 957ق. را دیدهام که زندگی او تا این تاریخ مسلّم است. به هر روی سلطانمحمد خندان پس از مرگ در هرات در محل تخت امیر علیشیر در لب جوی سلطانی به خاک سپردهشد. فکری سلجوقی در گازرگاه در صحن مزار خواجه عبدالله انصاری، کتیبۀ سنگ مرمری را دیده که نام تمام کتابهای بزرگی مانند جامعالتواریخ، زبدةالتواریخ، روضةالصفا، حبیبالسیر و … را که صاحب کتیبه کتابت نموده، در سنگ نام برده شده است اما متأسفانه نام صاحب قبر تراشیده شدهاست. به نظر وی آن سنگ از آن مزار سلطانمحمد خندان است.
در افغانستان فکری سلجوقی در مجلۀ ادبی هرات و علیاحمد نعیمی در مجلۀ آریانا (ثور 1322) و در ایران مریم شمس فلاورجانی در دانشنامۀ جهان اسلام به نشر مطالبی در خصوص خندان پرداختهاند.
از آثارش مناجاتنامۀ حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در سال 1391 در تهران توسط کتابخانه و موزۀ ملی ملک با همکاری فرهنگستان هنر در تهران و قطعاتی از او در کتاب شاهکارهای هنری در آستان قدس رضوى (منتخب قطعات نستعلیق) توسط مؤسسۀ آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی در مشهد به چاپ رسیده است.
مهدی بیانی از آثار او هشت نسخه و قطعات زیادی را معرفی میکند. آثار زیر از او تا کنون در کتابخانهها و مجموعههای خصوصی و دولتی شناسایی شده است:
منابع
بیانی، مهدی، (1363)، احوال و آثار خوشنویسان، تهران: انتشارات علمی.
منشی قمی، قاضیاحمد، (1387)، گلستان هنر، تهران: منوچهری.
گواشانی، دوستمحمد، (1349)، ذکر برخی از خوشنویسان و هنرمندان؛ تعلیقات مرحوم فکری سلجوقی بر دیباچۀ دوستمحمد گواشانی، کابل: انجمن تاریخ و ادب افغانستان اکادمی.
نوایی، علیشیر، (1398)، لطایفنامه؛ ترجمۀ فارسی مجالس النفایس، تهران: بنیاد موقوفات محمود افشار.
خواندمیر، غیاثالدین، (۱۳۸۰)، حبیب السیر، جلد ۴، زیر نظر محمد دبیر سیاقی، تهران: خیّام
خواندمیر، غیاثالدین، خلاصةالاخبار، (۱۳۴۵)، تصحیح سرور گویا اعتمادی، کابل: مطبعۀ دولتی.
واصفی، زینالدین محمود، (1349)، بدایع الوقایع، تصحیح الکساندر بلدروف، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
شایق، میرعبدالعلی، (1353)، خطاطان و نقاشان هرات از ادوار تیموری تا نخستین سالگرد جمهوری، هرات: مؤسسۀ طبع کتب آمریت عمومی اطلاعات و کلتور هرات.