نقش محوری منشی عبدالکریم احراری در انجمن ادبی هرات

تاریخ انتشار: 1399/10/30 نویسنده: نوراحمد فیضی

منشی عبدالکریم احراری (1273- 1363ش.) از شخصیت‌های فرهنگی و ادبی کشور و یکی از افراد تأثیرگذار در تأسیس انجمن ادبی و ماه‌نامۀ ادبی هرات شمرده می‌شود. تلاش‌های احراری جهت شکوفایی و تعالی‌بخشی فرهنگ و ادب این مرزوبوم قابل قدر و ستودنی است. بی‌انصافی خواهد بود که تاریخ و فرهنگ هرات، افرادی چون احراری را به فراموشی سپارند. در این نوشته سعی می‌شود تا به مضامین برخی از مقالات این ادیب فرهیخته که به طرز بیان خودش «ازالۀ موهومات و ارائۀ معلومات می‌نمود» اشاره و پرداخته شود، تا باشد از فشرده و نتیجۀ گفتار او پی به احوال آن ببریم و بهانه‌ای باشد برای نسل امروزی تا با دغدغه‌های ادبای دیارشان از جمله منشی احراری آشنایی حاصل کنند. بدون شک احراری اندیشه و دغدغۀ پیشرفت و ترقی افغانستان، به ویژه هرات باستان را داشت و در هر نوشته حسرت «مدنیت اسبق هرات» می‌خورد.

آن‌چه که از محتوای مقالات احراری می‌توان اتخاذ نمود، نشان می‌دهد که وی ارتباط علمی و ادبی با علما و نویسندگان عصر خویش در خارج و داخل کشور داشت. از نوشته‌های ارزشمند آن‌ها در مجلۀ ادبی بهره می‌گرفت. این مسأله به نوعی تواضع علمی وی را ثابت می‌سازد. «نحوست ادب» عنوان مقاله‌ای‌ست از وحید دستگردی، ادیب ایرانی که در مجلۀ ارمغان چاپ ایران نشر شده بود و در مجلۀ ادبی هرات بازنشر گردید. این پیوند نوشتاری احراری تنها به نویسنده‌های هم‌زبان بر نمی‌گردد بلکه مقالات علمی و ادبی نویسندگان خارجی و عرب‌زبان را نیز در مجلۀ ادبی منعکس می‌نمود، او به زبان عربی تسلط داشت.

دانشمندانی که در آن عصر از هرات دیدن می‌نمودند منشی احراری با آن‌ها مصاحبت می‌نمود و راه‌کارهای علمی آن‌ها را برجسته  می‌ساخت. چنان‌چه در مقاله‌ای زیر عنوان «نظریات مؤتمر اسلامی در قاهره» می‌نویسد: «فاضل محترم ابوالمجد ممدوح پنج روز است که در هرات تشریف دارند و با علما، طلبه، ادبا، اشخاص دانسته و معروف این ولایت صحبت نموده من که در مدارس، مجامع و مجالس، مصاحبت‌شان را داشتم معلوم می‌گردد که این نمایندۀ دانا، لایق و ورزیده مؤتمر علاقۀ خاص به وحدت طبقات اسلام دارند».

منشی احراری در داخل هرات نیز با ادبا و فرهنگیان بحث و تحقیق می‌نمود. از تحقیق پیرامون بیتی از شعر حافظ شیرازی با ادبا و استادان فخرالمدارس گرفته تا مباحثه و مذاکره با قاضی محکمه در مورد حقوق نسوان در افغانستان و این‌ها همه را به زیبایی و رسایی در مجلۀ ادبی هرات نگاشته است.

یکی از موضوعات دیگر مورد توجه منشی عبدالکریم احراری پرداختن به مسایل تاریخی نه تنها مسایل تاریخی افغانستان بلکه جهان نیز می‌باشد. به باور احراری پی‌بردن به آثار، آداب و رویۀ زندگی مردمان، بدون مطالعۀ تاریخ آن مردم میسر نمی‌شود. وی با استناد به مقدمۀ ابن خلدون این اهمیت را هم برای تاریخ قایل می‌شود که «آن‌چه ما را به دیانت و شریعت پیروی از امور دین و دنیا معرفی می‌کند و به شاه‌راه انسانیت می‌رساند، همین علم تاریخ است».

سفارشی که منشی احراری در مورد تاریخ افغانستان دارد این است که تاریخ باید صحیح نوشته شود و این تاریخ عامل وحدت گردد. با درنظرداشت این مورد که در افغانستان شعوب و قبایل فراوانی امرار حیات دارند و هر کدام به یک نامی خوانده می‌شوند معتقد است که با تکیه به روایات دینی، این نام‌ها فقط برای شناخت و معرفت به کار می‌آیند. البته این سفارش و تأکید منشی احراری برای تحکیم وحدت شایسته است اما این‌که علمای تاریخ چقدر به این توصیه موافق‌اند بحثی طولانی است چراکه؛ آن‌ها تاریخ را یک مبحث طبیعی می‌دانند. تغییر و دخالت در تاریخ، تاریکی می‌آورد. احراری از تلاش‌های میرغلام محمد، نویسندۀ کتاب افغانستان در مسیر تاریخ قدردانی می‌نماید و تاریخ‌نگاری وی را می‌ستاید، و تمام مجلات و مطبوعات کشور را ترغیب می‌کند که راجع به تاریخ مملکت و ممالک هم‌جوار مطالبی به اطلاع عموم برسانند. آرزومند است که مجلۀ ادبی هرات هم به مسایل تاریخی بپردازد.

همان‌طوری‌که در مبحث نخست یادآوری شد که هرات دغدغۀ مهم خاطر منشی عبدالکریم احراری بود، بیش‌تر موضوعات کلیدی مقالات وی پیرامون هرات و شخصیت‌های ادبی، علمی، فرهنگی و اجتماعی هرات می‌باشد. شکی نیست که محل نشر مجلۀ ادبی هرات و محل زندگی احراری هر دو در این شهر باستانی گره خورده بوده است. در کنار این نباید شکوه و عظمت هرات، این‌که روزگاری مهد تمدن و شهر علم و ادب بوده را نادیده انگاریم. به هر صورت این ادیب توانا به خوبی و نیکویی رسالت ادبی و علمی خود را نسبت به بزرگان علم و ادب، سیاست و فرهنگ به انجام و فرجام رسانید. حالا نوبت به ماست که با الگو قراردادن افرادی چون احراری ادای مسئولیت کنیم، مفاخر علم و ادب خود را به نسل‌های آینده معرفی نماییم که به‌ترین راه شناخت و معرفی آن‌ها مطالعۀ دقیق آثار و اندیشه‌های آنان می‌باشد.

به باور احراری «هرات دارای مؤلفین و ارباب قلم به درجۀ اول بوده و به قدرت همین نویسند‌گان امپراطوری شرق را حایز شده بود» وی اگر چه به گذشتۀ هرات مباهی و مفتخر است، اما منتقد زمان و عصر خویش نیز است. طوری که می‌نویسد «مدت‌هاست نویسندگی در این خطۀ هرات از مراحل ترقی عقب افتاده و تا به امروز رو به انحطاط می‌رود». احراری دلیل این انحطاط را این‌گونه می‌نگارد «هرات به اندازۀ عروج خود، نزول و انحطاط را باید ببیند» شبیه باوری که ابن خلدون در مقدمۀ خود برای تمدن‌های بشری می‌آورد که هر تمدن شبیه عمر انسان؛ نوجوانی، میان‌سالی و کهن‌سالی را تجربه می‌کند. این دلیل احراری هم می‌تواند نکاتی داشته باشد که خلاف آن نیز واقع شود طوری که بیش‌تر ممالک توانستند تمدن و پیشرفت خود را تا فی‌الحال حفظ کنند. احراری در جایی از مقالات خود پیشرفت و تمدن را به دوره و نوبت مثال می‌زند و آن را مانند ابری در حال سیر می‌داند. زمانی در افغانستان، هندوستان، ایران و هنگامی در مصر و بابل، و اکنون که نوبت به اروپا و آمریکا رسیده است.

در مقالۀ دیگری زیر عنوان «هرات و نگاهی به ادبیات عصری آن» احراری به ادبا و ادبیات هرات جایگاه ویژه‌ای قایل می‌شود «قریحۀ ادب از خصوصیات خاک، آب و هوای محیط فیض‌بخش هرات است» و برای ثبوت این ادعا نه تنها به ادبیات گذشته بسنده می‌کند بلکه از آثار برجسته و ادبای معاصر خویش، گواه قوی می‌آورد. به آثار ادبی و علمی صلاح‌الدین سلجوقی، شایق، رجایی، بهره، بسمل، محجوبه و … اشاره می‌نماید.

وصیت احراری به نویسندگان و شعرا، به‌ویژه اهل هرات این است «شمایان باید مانند اطبای حاذق، درد افراد جامد و درماندگان را دوا کنید. از صعوبت و مشقت‌های شخصی خود ننالید.» سفارش دیگر احراری به ادبا و اهل قلم این است که «شما راه‌نما و هادی کسانی شوید که در وادی‌های رسوم، عادات و خرافات گرفتارند» خرافات و رسوم ناپسند و اصلاح آن از جستارهای مهم و تکرارشوندۀ منشی عبدالکریم احراری می‌باشد. طوری‌که در عنوان دیگری از مقالۀ «اصلاح یک خرافه و موهوم بزرگ در هرات» نخست خرافات و اوهام را یک موضوع هم‌زاد بشر تلقی می‌کند و در هر محیط و فرهنگی یافت می‌شود. پس به خرافات و رواج‌های مردود جامعۀ هرات می‌پردازد که متأسفانه از آن دوره هنوز پا برجاست.

اولین خرافه به باور احراری که در اکثر مراکز آموزشی افغانستان به آن پرداخته می‌شود، که امروزه با آمدن فلسفۀ قرن هفدهم منسوخ گردیده است، همان فلسفۀ قدیم یونانی است که در دسترس طلبه قرار دارد و نه در یونان فعلاً و نه در دیگر مناطق کاربرد دارد. در ادامۀ همین نوشتار احراری خوش‌بین بود به اصلاحاتی که در حصۀ دروس در فخرالمدارس آن زمان به وجود آمده بود، چنان‌که می‌نویسد «پروگرام سابق به عنوان شرح حکمت، کتاب مبتدی و صدرا و امثال آن بود. اکنون در بدل آن جغرافیا، کیمیا، ساینس و بیولوژی جای گرفت».

نمونۀ دیگری که احراری از خرافات یادآوری می‌کند رسومی است که در ازدواج‌ها باقی مانده است. رسومی که اسلام آن را نیز صحه نگذاشته است. این‌که زن خودش مالک نفس خود نیست و نمی‌تواند به طور دل‌خواه ازدواج نماید. احراری می‌نویسد: «کسانی که سیّداند دختر به غیر سیّد نمی‌دهند، مجددی‌ها ازدواج به غیر مجددی نمی‌نمایند. عدۀ افغان‌ها به غیر پشتون‌ها وصلت جایز نمی‌دانند. سنی به شیعی و شیعه به سنی پیش‌آمد ازدواج نمی‌نمایند». بدبختانه این خرافه نیز تا فی‌الحال در بیش‌تر مناطق وطن ما حفظ می‌شود.

به ادامۀ خرافات در قسمت ازدواج، احراری به مصارف گزاف عروسی، مهریه‌های سنگین نیز می‌پردازد. او به خوبی می‌دانست که زایل‌کردنِ یک عادت بد که برای افراد جامعه عادی شود زمان می‌خواهد، اما باز هم نقش و عملکرد انسان‌های عالم و دانشمند را در زدودن خرافات و عادات ناپسند مهم می‌دانست. ناگفته نماند احراری در کنار پرداختن به این گونه مسایل به موضوعات اخلاقی، دینی، اجتماعی و فرهنگی نیز توجه می‌نمود. او از تجسس و مداخله در کار غیر و بدبینی نسبت به یک‌دیگر، مخاطبین خود را باز می‌داشت. مزایای اسلام را بر می‌شمرد. به پیشرفت زبان در افغانستان ترغیب می‌نمود. از ظلم بر حیوانات که نشانه‌ای از عدم پیشرفت ما می‌باشد بر حذر می‌داشت. برای تأکید ابیاتی از فردوسی شاهد می‌آورد:

به نزد کهان و به نزد مهان                به آزار موری نیرزد جهان

میازار موری که دانه کش است          که جان دارد و جان شیرین خوش است

او مانند سعدی شیرین‌سخن علم بدون عمل را وقع نمی‌نهاد. می‌نوشت «اگر نیروی کار و عمل معاون و مساعد علم نباشد فهم و دانش به ذات خود عامل و مؤثر نبوده است» وی چندین مثال می‌آورد تا ثابت کند که علم و عمل، بدون هم به همان تشبیه سعدی یعنی زنبور بی عسل می‌ماند. امیدواری و خرسندی احراری به این است که «اگر مانند امروز ما در مملکت خود از سابق دارای یک مکتب صنایع صحیح می‌بودیم امروز نتایج مفیدی به جامعۀ افغانی می‌رسانید و روز به روز اوضاع صناعی و تجاری مملکت خوب‌تر می‌شد».

احراری دل در گرو هنر و فرهنگ این خطۀ باستانی یعنی هرات داشت. در مقاله‌ای تحت عنوان «علت فقدان موسیقی در هرات» یادآور می‌شود که هرات، روزگاری مهد علم و هنر به ویژه هنر موسیقی، آلات، و موسیقی‌دان‌های بزرگ بوده است. و از همین هرات هنر موسیقی به اقصای جهان منتشر می‌شد. اما این‌که چرا این هنر در هرات به حالت فقدان و خاموشی رسید احراری بر علاوه از حیث وضع طبیعی سیر حیات اجتماعی، دو عامل امنیت و ثروت و دارایی را در خاموشی موسیقی هرات اثرگذار می‌داند.

احراری واضح می‌سازد که «هرات بعد از تهاجمات خونین چنگیز و ادوار حکومت کرت‌های غوری، و باز هجوم امیرتیمور نهایت ناامنی‌ها، قتل‌ها، خرابی‌ها را متحمل گردید». به باور احراری این نا‌بسامانی‌ها و جنگ‌های داخلی و مداخلات خارجی‌ها از زمامداران، افراد تنبل و دست‌نشانده‌ای به‌وجود آورد که جز به چوکی و مقام خویش دغدغه‌ای نداشتند و جامعه نیز به فقر و فلاکت دچار گردید که اندیشۀ هنر و زیبایی‌شناسی را اصلاً و ابداً نمی‌نمودند. ناگفته نماند که احراری دورۀ درخشان تیموریان را در رشد هنر هرات می‌ستاید. اما وی نقش مشایخ و علمای هرات را در انهدام بنای موسیقی از عوامل بزرگ دانسته، خاطر نشان می‌کند: «آن‌ها به زعم خود سازوسرود را بد توجیه نموده و عاملیت آن‌را گنه‌کاری و بداخلاقی شمردند که رفته‌رفته به نزد مردم طوری وانمود شود که موسیقی به مردمان کم اصل و بی‌ادب مربوط است و مردم از آن عار نمایند».

قابل ذکر است که مجموعه مقالات منشی عبدالکریم احراری در مجلۀ ادبی هرات بار نخست چند سال قبل به کوشش داکترعثمان نورزایی و با مقدمۀ استاد لطیف ناظمی در هرات منتشر شد. چاپ دوم این کتاب با اضافات بسیار (حدود صدونود مقاله بین سال‌های 1310 تا 1347 خورشیدی) و ویرایش و آماده‌سازی مؤسسۀ پژوهشی بایسنغر در سال 1400 از جانب انجمن ادبی دیار دارا در غوریان منتشر خواهد شد.

2 نظر برای "نقش محوری منشی عبدالکریم احراری در انجمن ادبی هرات" ارسال شده.
  1. محمد اعظم گفت:

    خوب نوشتید استاد گرامی ! اینکه باید تاریخ نگار، تاریخ درست و صحیح بنویسد کار خوبیست
    اما من به این باورم که هر تاریخ نگار که تاریخ نوشته است متأثر
    میل باطنی و جوّ سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی مکان و زمان خودش است . کتاب های تاریخ مرحوم غبار ، افغانستان در پنج قرن اخیر ، تاریخ معاصر افغانستان را که گهگاهی مطالعه می کنم به وضاحت مسائل وارونه و مطابق سلیقه نویسنده است متأسفانه !
    (در بخشی از سفارشات منشی احراری در ارتباط به تاریخ)

  2. عبدالغنی نیک سیر گفت:

    کار بسیار مفیدی انجام شده است خدا کند به دید ما هم برسد

دیدگاه‌تان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *