مولانا شیرعلی کمالالدین بنایی یکی از قلههای شعر فارسی در دورۀ تیموریان هرات است که مثل دهها شخصیت شهیر دیگر این عصر، روی در نقاب فراموشی همزبانان و همشهریان خود کشیده و در پشتِ پردۀ این پنج سده از زمان، پنهان ماندهاست. او نه تنها در شعرگویی و نویسندگی و خوشنویسی و شطرنج، بل در هنر موسیقی و معماری مهارت عملی و نظری داشتهاست.
در کنار تذکرهها و کتابهای تاریخ ادبیات، آنچه که ما را بیشتر بر آن داشت که در باب بنایی باید نوشت، دوسه نبشتهای است که بیشتر از هر اثری از بنایی یاد کرده و برای اهل پژوهش، معرفی آنان خالی از مفاد نخواهد بود. یکی کتاب «بدایعالوقایع» اثر مولانا زینالدین محمود واصفی هروی (متولد 890ق.)، دو دیگر دستنوشتهای از کتاب عبدالغنی میرزایف – نویسندۀ تاجیکستانی – با عنوان «بنایی» و سه دیگر شیرینگوییهای توأم با دریغاگویی استاد فکری سلجوقی در باب معرفی و گمنامی بنایی در مجلۀ ادبی هرات و آریانا میباشد.
واصفی در بدایعالوقایع – در کنار اینکه چندین جای از بنایی سخن میزند – گفتار هفدهم را تحت عنوان «در ذکر فضایل مولانا بنایی» به این چهرۀ تابناک ادبی و هنری هرات اختصاص داده است. این گفتار حاوی سی صفحه است و از رابطۀ بنایی با امیر علیشیر نوایی، سفر بنایی به عراق و آوردن ابیاتی از قصیدۀ «مجمعالغرایب» پرده برمیدارد. دومی – نوشتهای از میرزایف – دستنویسی در 115 برگ از آرشیف ملی افغانستان در کابل ذیل عنوان «یادداشتهای ادبی دری» (شمارۀ 62 تشریح خانۀ استاد خلیلی) بدون ذکر نویسنده و تاریخ نگارش آن به دست ما رسیده است. ابتدا گمان بر این بود که این دستنویس متعلق به استاد خلیلالله خلیلی، شاعر و پژوهشگر شهیر کشور ماست ولی در جریان بازنویسی متن به کمک دکتر نورعلی نورزاد دانشمندی از تاجیکستان دریافتیم که این کتاب، در باب بنایی در 450 صفحه توسط نویسندۀ مشهور تاجیک عبدالغنی میرزایف به الفبای سریلیک نوشته شدهاست که این دستداشتۀ ما فصلی از آن کتاب – به الفبای پارسی – است. باید خاطرنشان کرد که یکنوبت کتاب بنایی در سال 1957م. در استالینآباد منتشر شد. خوشبختانه اکنون جناب نورعلی نورزاد وعدۀ برگردان کتاب را به الفبای پارسی نیز دادهاند. و اما کارهای خوب فکری سلجوقی در باب بنایی که مشتمل بر چند مقالۀ کوتاه در مجلۀ ادبی هرات و تصحیح دیوان مولانا بنایی هروی در مجلۀ آریانا میباشد. حسرت استاد فکری سلجوقی زیادتر ناظر بر انهدام بناهای زبانی او است و به گفتۀ ایشان، بیشتر آثار بنایی را دست روزگار به آب بیقدری شسته و از میان برده و یا در گوشۀ تاریک طاق فراموشی نهفته، تا کی به در آید و چهره گشاید!
در ادامۀ این مقدمۀ کوتاه، معرفی فشرده از آثار بنایی را مقدم بر همه چیز میدانیم؛ چرا که شناخت و معرفی هر شخصیت شخیص در آیینۀ آثارش هویداست و نخست از همه میبایست حساب این را روشن ساخت که بنایی پدیدآورندۀ کدام آثار بوده – که البته روی سخن ما درینجا آثار قلمی است – تا در پرتو آن سیمای او را بهتر و خوبتر بشناسیم.
نویسندۀ تاجیکستانی- عبدالغنی میرزایف – آثار مسلّم بنایی را شامل سه دیوان غزل، سه مثنوی (بهرام و بهروز، مثنوی در باب میوهها و مثنوی در فتوحات و مناقب شیبکخان)، نوشتن قصاید بلند از جمله قصیدۀ «مجمعالغرایب» و یک پارچه نثر بدیعی (حکایت سفر به عراق) دانسته و سه اثر منثور (شاهنشاهنامه، فتوحات خانی و شیبانینامه) را از آثار منسوب به او عنوان کرده است. گویا این گردآوری میرزایف به «دَرَمی» میماند که آرزوی جمله محققان را در باب آثار بنایی فراهم میسازد. در تذکرهها و تاریخهای نوشته شده به بعضی ازین آثار بنایی برمیخوریم که در پژوهش میرزایف بیان شدهاست. اطلاعات ما در مورد یک تعداد از این آثار در حد نام بیش نیست. به گونۀ مثال مثنوی در وصف میوهها، مثنوی در فتوحات شیبکخان و سه اثر منثور (شاهنشاهنامه، فتوحاتخانی و شیبانینامه) تنها در نوشتۀ میرزایف آمده که شاید در فصلهای دیگر کتابش – که در دسترس ما نیست – توضیحات مبسوط آن موجود باشد. در اینجا به ذکر همه – چه آنهای که جزو آثار مسلم بنایی است و چه آنهای که منسوب به بنایی است – در حد معلومات دست داشتۀ خود خواهیم پرداخت.
در بیشتر منابع، دو دیوان شعری؛ یکی با تخلص بنایی و دیگری با تخلص حالی به بنایی نسبت دادهاند. «دفتری که با تخلص بناییست حاوی قصاید و غزلها و مقطعات و رباعیات و دفتری که با تخلص حالی ترتیب داده و در آن غزلهای سعدی و حافظ را جواب گفته است» (صفا، 1386، ج 4: 401). به باور ذبیحالله صفا، تقیالدین این هر دو دفتر شعری را دیده، اولی را شش هزار بیت و دومی را که با تخلص حالیست، متضمن سه هزار بیت دانسته است. استاد فکری سلجوقی هم عنوان میکند که این شاعر مقتدر اشعار بسیاری سروده و دو دیوان مکمل ترتیب و تنظیم کرده، که در دیوان اولی بنایی و در دیوان دومین حالی تخلص نموده؛ به باور استاد فکری ازین دو دیوان اثری نیست و ایشان در هیچ کتابخانهای سراغی از آنها نیافته است. در حالیکه میرزایف میگوید کمالالدین بنایی در دوام زندگی خود سه دیوان غزل (یک دیوان با تخلص «بنایی» و دو دیوان با تخلص «حالی») مرتّب کرده. گمان میرود که چون دو دیوان اخیر با یک تخلص «حالی» ذکر شده، از این جهت یک دیوان پنداشته شده است. این را هم باید خاطرنشان ساخت، دیوانی که به تازگی در هرات چاپ شده حاوی 724 غزل با تخلصهای بنایی و حالی آمده است.
مثنوی «بهروز و بهرام» شکل اختصاریافتهای از عنوان «داستان بهروز عاقبت فیروز و بهرام نخست انجام» است که نام اصلی آن «باغ اِرم» میباشد. «این مثنوی نفیس به وزن بحر حدیقۀ سنایی غزنوی است. اساس این داستان روی عشق بهرام و بهروز دو برادر که هر دو به گلچهره، دختر عم خویش عاشق بودند، گذاشته شده و در ذیل این داستان بسی مطالب سودمند اخلاقی و قصص و حکایات لطیف منظوم شده است. این کتاب یکنوبت در تاشکند یا سمرقند به طبع رسیده که نسخهای از آن در دست است و یک بار هم انتخابی از آن به نام بهرام و بهروز در غزنی با سه رسالۀ دیگر از حکیم سنایی چاپ شده و پنداشتهاند که از منظومات سنایی است». (بنایی، 1336، شماره 12: صص 1 – 50). برگزیدۀ باغ ارم با پیوست چند غزل از بنایی به اهتمام دکتر سید اسدالله مصطفوی نیز بعدها در سال 1351 در تهران به نشر رسید. به گفتۀ مصطفوی این برگزیده از روی نسخهای که اکنون در کتابخانه بادلیان میباشد گلچین شده و با آنکه نسخۀ بادلیان تقریباً پر غلط میباشد، این نسخه اغلاطش بسیار کماست. ناگفته نباید گذاشت که وقار شیرازی اثری تحت نام «بهرام و بهروز» دارد که متأثر از «بهروز و بهرام» بنایی است و حتی به گفتۀ مصطفوی، حکایت «کلنگان» و نیز حکایت «دوست نادان» را با تغییر جزیی خرس به بوزینه از مثنوی بنایی اقتباس کرده است.
این مثنوی در بعضی منابع به غلط به سنایی نسبت داده شده که استاد فکری سلجوقی در شمارۀ نهم قوس 1336 مجلۀ ادبی هرات ذیل عنوان «یک اشتباه بزرگ» به رفع این اشتباه کوشیدهاست. ایشان میگوید که اخیراً ممکن است نسخهای از کتابی که در پشت آن نوشته شده باشد «باغ ارم تصنیف مولانا بنایی» بهدست یکی از دانشجویان کمسواد افتاده و چون بنایی را نمیشناخته و نام حضرت سنایی را شنیده، کلمۀ «بنایی» را «ثنایی» خوانده و بنایی را به ثنایی تبدیل و به عقیدۀ خودش تصحیح نموده، کسانی دیگر که این نسخه را دیدهاند «ثنایی» را به «سنایی» تصحیح و اصلاح نمودهاند. که در نتیجه این اثر به سنایی منسوب گردیده است.
از مثنوی بنایی در باب میوهها کمتر سراغی است، گویا به دست حوادث چیده شده باشد. تنها در بابرنامه ظهیرالدین بابر هست که «[بنایی] مثنویات هم دارد در باب میوها در بحر تقارب …».
بنایی نه تنها در خراسان بزرگ، بلکه در عراق و آذربایجان نیز مورد استقبال قرار گرفت. بنایی پس از بازگشت از عراق به خراسان و شهر هرات، اختلافش با امیرعلیشیر نوایی، وی را به ماوراءالنهر و دستگاه علی میرزا نوادۀ ابوسعید تیموری سوق داد و پس از چند گاهی به مقام ملکالشعرایی دربار شیبکخان دست یافت و فتوحات وی را به رشتۀ نظم کشید. ازین منظومه معلومات بیشتری در دست نیست.
و اما از قصاید بنایی؛ اینکه او را در اصل قصیدهگویی دانسته که غزل هم میگفته، شکی نیست و این توانمندی بنایی در قصیدهسرایی را در مجمعالغرایب او میتوان به وضوح دید. این قصیده که بخشی از آن به لهجۀ هروی سروده شده است، سرچشمهها در بارۀ تعداد ابیات آن چیزی نمیگوید، اما خود شاعر در اخیر قصیده چنین اظهار میکند: «عدد بیت او اگر طلبند / سال شمسی موافق است بر آن». همانطوریکه خود بنایی اشاره میکند، باید به امر حکمران ماوراءالنهر سلطانعلیمیرزا نوشته شده باشد. اگر نوشتن قصیده را برابر به سالهای اول حکمرانی سلطانعلیمیرزا (1498 -1499م.) -که مصادف میشود به 876 هجری شمسی – بدانیم، عدد ابیات آن به 876 میرسد که قصیدهای با این حجم با یک وزن و قافیه نوشتن بعید به نظر میرسد. بعضیها هم آمدند این سال شمسی را به حساب ابجد شماریدهاند و به بیتهای قصیده نسبت دادند که با این حساب 501 بیت میشود. اما آنچه که اکنون به دسترس ماست 191 بیتی است که در دیوان چاپ هرات از بنایی به دست ما رسیده. هشتاد بیت نخست این 191 بیت به لهجۀ هروی نوشته شده که در جهت معرفی لهجۀ عوام هرات خیلی با ارزش است، آنطور که خودش نیز اشاره دارد: «که به لفظ هرات بیتی چند/ گفتهام در مقدمات بیان».
محتوای قصیده در عذر شوخیهایی است که به نسبت امیر علیشیر نوایی نموده و واصفی هروی در بدایعالوقایع برای بیان 230 مصرع ازین قصیده چنین عنوان میکند: «و مولانا بنایی نیز بهجناب میر [علیشیر نوایی] عقیدۀ غریبی داشته، چنانچه از خاتمۀ مجمعالغرایب که به زبان عوام خراسانیان گفته، معلوم است».
از آثار منثور بنایی باید ابتدا به «شیبانینامه» اشاره کرد که در تعلق آن به بنایی شکی نیست. این اثر زیر نام شیبانینامه تألیف ملا کمالالدین علی بنایی به تصحیح کازویوکی کوبو در نشریۀ «مطالعۀ چندجانبه در مورد فرهنگ آسیای مرکزی در دورۀ ترکی – اسلامی» کیوتو، ژاپن در سال 1997 میلادی به چاپ رسیده است.
شیبانینامه در مورد شناخت تاریخ آسیای مرکزی جزو منابع ارزشمند به حساب میآید. بنایی، شیبانینامه را در مورد شرح فتوحات ابوالفتح محمد (شاهیبگ/ شاهیبگخان/ شیبانیخان/ شیبکخان)، اولین فرمانروای ازبکان در فرارود، تألیف کرده است. محمد شیبانیخان (916-855 ه.ق / 1510- 1451 م.) پسر شاهبُداغ، پسر ابوالخیر خان است. این اثر از زمان تولد شیبانیخان شروع تا دومین حرکت او برای فتح خوارزم در سال 911ق. را شامل میشود. «شیبانینامه در تاریخنگاری آسیای مرکزی و ایران تأثیر عمیقی داشته است. خواندمیر یکی از مؤرخان مشهور آن زمان، بر اساس شیبانینامۀ بنایی، بخشهایی از تاریخ و فتوحات شیبانیخان را از زمان تولدش تا فتح اول سمرقند، در تاریخ حبیبالسیر نوشته و آن را به صورت تفسیر کبیری تحت عنوان «فتوحاتخانی» به یادگار گذاشته است» (عادل، 1383،صص 186-190). این اثر در 28 باب تدوین گردیده.
از نکات قابل ذکر در شیبانینامه اینکه؛ بنایی علیرغم شیوۀ معمول از فتوحات و اقدامات شیبانیخان با عبارتهای چاپلوسانه استقبال نمیکند. بر شمردن اسامی قبایلی که در لشکرکشیهای شیبانیخان است از نقاط قوت این اثر میباشد. نکتههای اخلاقی بنایی در این اثر از منظر سیاسی – نظامی شایان توجه است. «در واقع کمالالدین علی با توصیههای اخلاقی خود، شیبانیخان را امر و نهی کرده و او را به کسب قدرت و سپس اعمال آن در جهت عدل عمومی رهنمون میگردد» (عادل، 1383، صص 186- 190).
از لحاظ ادبی متن شیبانینامۀ بنایی را کماهمیت عنوان میکنند و معتقداند که هر چند این اثر در ذکر وقایع و رخدادهای سیاسی – نظامی حائز اهمیت میباشد، اما در برخی موارد نثر و نظم شیبانینامه با لطافت و احساسات ادیبانه و شاعرانه بیگانه است.
در باب فتوحاتخانی به گفتههای میرزایف استناد میکنیم که میگوید: موضوع اثر، مانند شیبانینامه تاریخ اقدامات و جریان لشکرکشیهای شیبانیخان میباشد. کتاب به 78 باب تقسیم گردیده که در بارۀ تعلق این اثر به کمالالدین بنایی هیچگونه شبههای نیست. مؤلف، نام، نام پدر، تخلص و سبب از هرات به سمرقند آمدن خود را در باب دوم یعنی باب سبب تألیف کتاب بیان نموده و خیلی از پارچههای اخلاقی – تربیتی «باغ اِرم» را در این اثر آورده است. این اثر بنایی در حقیقت کاری کاملاً تازه و جدید نیست بلکه نسخۀ تکمیلشدۀ شیبانینامه میباشد. «این اثر منتشر نشده است و بهترین نسخۀ آن (از سه نسخۀ موجود) که نگارنده هم از آن بهره گرفت، در انستیتوت دستنوشتههای خطی تاجیکستان نگهداری میشود، این نسخه در قرن 12 کتابت شده، در آن هیچ نقصانی از حیث کامل بودن یا خط خوردگی و … [موجود] نیست، نسخۀ مزبور 104 برگ دارد.» (پویا، 1396، ص 33).
آنچه که در بارۀ «شاهنشاهنامه» از میرزایف میشنویم اینکه، این نوشته از بنایی نیست. به گفتۀ میرزایف این اثر در تحت رقمۀ 301 در فهرست اکادمیک «دارِن» 83 قید شده، در فاند دستخطهای شرقی کتابخانۀ دولتی به نام «س. شیدرین» لنینگراد محفوظ است. کتاب اساساً به نثر مسجع نوشته شده و در مواردی با پارچههای شعری مطالب حمایت گردیده است. موضوع کتاب واقعههای لشکرکشی شاه اسماعیل صفوی میباشد. میرزایف دلایل فراوانی بر رد نسبت دادن این کتاب توسط «دارِن» به بنایی میآورد. از جمله اینکه؛ بنایی در تحت ادارۀ شیبانیان بود که کاملاً در تقابل با صفویان قرار داشتند و بعید به نظر میرسد که او در باب فتوحات شاه اسماعیل صفوی چیزی کتابت کند. دو دیگر اینکه از مرگ بنایی و حوادث بعد از او در شاهنشاهنامه تذکر رفته که این نیز خود گواه بر این است که اثر از آن بنایی نیست؛ و از همه گویاتر تفاوت سبک نوشتاری است که در بین «شاهنشاهنامه» و «شیبانینامه» دیده میشود. اینجا با ذکر یک مثال – که در کتاب میرازیف در باب بنایی آمده – بسنده میکنیم:
از شاهنشناهنامه: «قلم صفحههای که بلبل نوساز معانی و کلک داستانسرای که نغمهپرداز گلستان سخن را نیست، به نوک گهربار از غنچۀ سخن بدینسان گیراگشای کرده، به زبان شکرگفتار با این گونه از بهر تقریر دُر شاهوار بساط ارقام و تحریر آورده که چون صورت غلبۀ پیر بیگ بر عثمان و قراولان آلوند به ظهور پیوست رع(؟) عالمآرایی اقتضای آن کرد که … دلاوران لشکر منصور در حفظ ملک غفور متوجه ناجوان شدند».
از شیبانینامه: «نام والد خان آقوزبیگی، ایشان از نسل التانی خان بوده و او را فرزند شده، یکی را حضرت بزرگ، سلطان احمد شیبانی نام نهاد و شاهبخت لقب کرد در سنۀ 858ق. پسر دیگری متولد شد و خان بزرگ او را محمد سلطان نام نهاد و بهادر لقب کرد. هر دو سلطانزاده را خانِ بزرگ به غایت دوست میداشت».
دو نمونۀ بالا نشان میدهد که فرق بین افادههای نثر شاهنشاهنامه و شیبانینامه زیاد است. زبان شیبانینامه ساده، تاریخی و کاملاً فارغ از آرایههای لفظی و معنوی، در حالیکه شاهنشاهنامه از اول تا آخر با صفت سجع تحریر یافته است. بنابرآن این هم در کنار دلایل دیگر که ذکرشان رفت، گویای این است که این دو اثر محصول فکر یک شخص نمیتواند باشد.
سخن پایانی اینکه بنایی موسیقیدان هم بود و در این باب رسالهای دارد که از معدود آثاری است که به زبان فارسی در زمینۀ موسیقی نوشته شده است. به نقل از ترجمۀ بابرنامه به قلم بیرام خان «[بنایی] در اوایل از موسیقی بیخبر بوده از این جهت علی شیر بیک طعن میکرده، یک سال میرزا [علی شیر] به مرو جهت قیشلاق میرود و بنایی در هری میماند، این زمستان موسیقی مشق میکند تا تابستان آنچنان میشود که کارها میبندد. تابستان وقت آمدن میرزا به هری صوت و نقش بسته میگذراند، علیشیر بیک تعجب کرده تحسین میکند؛ [بنایی] در موسیقی طورها بسته …».
رسالۀ موسیقی بنایی در یک مقدمه، دو مقاله و یک خاتمه تألیف یافته است. «مقدمۀ آن، با خطبهای آغاز میشود که در عین اختصار یکی از نمونههای ممتاز صنعت براعت استهلال میباشد. در این خطبه، بسیاری از اصطلاحات موسیقی گنجانیده شده. این کتاب بر پایۀ دستنویسی که به وسیلۀ خود بنایی با نستعلیقی خوش نوشته شده، به صورت چاپ عکسی در تهران در سال 1368ش. به چاپ رسیده است» (مؤحد، 1393، شماره: 76 و 77، صص 383 – 391).
به قلم استاد فکری سلجوقی از قول سام میرزا: «تا آنکه محمد شیبانی به ماوراءالنهر مسلط شد؛ بنایی نزدش مقرب و به رتبۀ ملکالشعرایی رسیده با وی به هرات آمد و پس از چندی باز از وطن دور افتاد و در آن هنگام که دست و تیغ نجم ثانی دستور بیدانش و سپهسالار سفاک شاه اسمعیل صفوی قتل عام و غارت وحشیانۀ قرشی را انجام میداد، بنای حیات مولانا بنایی به انهدام رسیده، شهید شد. این واقعه در سال 918ق. به وقوع پیوسته است».
فهرست منابع
بابر، ظهیرالدین محمد، (1308)، بابرنامه، ترجمۀ بیرام خان، به تصحیح محمد ملکالکتاب شیرازی، چاپ بمبئی.
بنایی، شیرعلی، (1336)، دیوان بنایی، به تصحیح فکری سلجوقی، هرات: نشر مجلۀ ادبی هرات.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (1351)، برگزیدۀ باغ اِرَم، به اهتمام سید اسدالله مصطفوی، تهران: [بینا].
صفا، ذبیحالله. (1386)، تاریخ ادبیات در ایران، ج 4، تهران: نگار هاتف.
عادل، پرویز، (1383)، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، تهران: [بینا].
رضایی پویا، علی، (1396)، شکلگیری و تحولات تاریخنگاری در عهد شیبانیان، تهران: دانشکدۀ ادبیات علوم انسانی (پایاننامه).
باقریان موحد، رضا، (1393)، نگاهی کوتاه به زندگی و شعر بنایی هروی، تهران: میراث شهاب.