خاندان دشتکی شیرازی یکی از خاندانهای سادات پایان دورۀ تیموریان و آغاز دورۀ صفویان بودند. میر جمالالدین عطاءالله پسر فضلالله حسینی شخصیت شاخص این خاندان است که پس از مهاجرت به هرات به عنوان وزیر در دربار سلطان حسین بایقرا مقرّر گردید، او سپس منصب اِشراف دیوان یافت. بعد از وفات سلطان حسین بایقرا در ۹۱۱ هجری قمری چه از فرزندان او و چه از ازبکان و صفویان که به نوبت بر هرات استیلا یافتند، منصب نپذیرفت تا آن که به تصریح خواندمیر در اوایل سال ۹۲۷ در هرات در گذشت. او چند سال در مدرسۀ سلطانیۀ هرات و در خانقاه مشهور اخلاصیه درس میگفت و هفتهای یک بار هم در مسجد جامع هرات وعظ میگفت. از شاگردان مشهور او میتوان به فخرالدین علی صفی فرزند واعظ کاشفی اشاره کنیم. میر جمالالدین فرزندی با نام میر نسیمالدین ملقب به میرک شاه داشت که در علوم و فنون و علم حدیث یگانۀ دوران خود بود. عموی عطاءالله، اصیلالدین عبدالله دشتکی شیرازی صاحب درج الدرر فی احوال سید البشر(رض) و مقصد الاقبال سلطانیه و مرصد الآمال خاقانیه (بخش نخست رسالۀ مزارات هرات) است.
مذهب و اعتقادات
صاحب مجالسالمومنین در بارۀ شیعی بودن او و صاحب روضاتالجنات در بارۀ سنی بودنش بر پایۀ برخی از اسناد گفتوگوهایی کردهاند. به هر روی آنچه امروز میدانیم این است که اخلاف و احفاد و نوادگانش که هم اکنون در هرات و در کشورهای مختلف زندگی میکنند، شیعه مذهب هستند.
آثار میر جمالالدین عطاء الحسینی
1- تحفهالاحباء که آن را به نام خواجه مظفر استرآبادی نوشته است.
2- اربعون یا چهل حدیث که آن را به نام سلطان شاه عبدالباقی نگاشته است.
3- تکمیل الصناعه کتابی در علم قوافی
4- حقابۀ کروخ در نحوۀ تقسیم آب رود کرخ
5- روضه الاحباب فی سیرت النبی و الآل و الاصحاب در مورد سیرت پیامبر (ص) و اصحاب و تابعین و تبع تابعین در سه مقصد که به دستور امیر علیشیر نوایی در ذیحجۀ ۸۸۸ هجری نوشته و در سال ۹۰۳ هجری قمری در آن دست برد و به آن چیزهایی افزوده است.
دستنویسهای روضه الاحباب
این کتاب بلافاصله پس از نگارش مورد استقبال مردم واقع شد و نسخههای فراوانی از آن کتابت و تکثیر شد. امروزه کمتر کتابخانۀ بزرگی در کشورهای منطقه میتوان سراغ کرد که چندین نسخه از این کتاب را نداشته باشند. در آرشیف ملی افغانستان در کابل 9 نسخه از این کتاب نگهداری میشود و به همین ترتیب در کتابخانههای کشورهای ترکیه، پاکستان، هند، ایران و … دستنویسهای زیادی از این اثر دیده میشود.
چاپهای روضه الاحباب
روضه الاحباب دو بار به صورت ناقص چاپ سنگی شده است. بار نخست در ایران و در شهر مهاباد در سال 1297ق. از طریق کتابفروشی سیدیان و بار دوم در سال ۱۳۰۸ق. در لکهنوی هند منتشر شده است.
خلاصهها و ترجمههای اثر
این کتاب بارها خلاصه و به زبانهای مختلف ترجمه شده است. خلاصۀ بخشهایی از آن در اثری به نام «طبقات صحابه و فضایل خلفای راشدین» آمده است. سه ترجمه نیز از این کتاب موجود است. ترجمۀ گزیدۀ آن به زبان ترکی از محمود مغنیساوی در سالهای ۱۱۰۶ – ۱۱۰۷ق. ترجمۀ دیگر به زبان ترکی جغتایی از محمد نظر بن سید نیاز خیوقی و بار دیگر توسط محمدرحیم خان در شهر خیوه در ۱۳۲۲ق. (احمد منزوی، فهرستوارههای کتابهای فارسی جلد سوم، ۱۳۷۶، صص ۱۵۵- ۱۵۷).
سبکشناسی روضه الاحباب:
در تحقیق انجام شده بر روضهالاحباب از شیوۀ سبکشناسی لایهای استفاده شده است. سبکشناسی لایهای که نخستین بار در زبان فارسی در کتاب سبکشناسی، نظریهها، رویکردها و روشها نوشتۀ دکتر محمود فتوحی در سال 1391 خورشیدی معرفی و به کار برده شده، ترکیبی از شیوههای سنتی و مدرن در تحلیل متون و آثار هنری است.
1- لایۀ زبانی
1-1- همآوایی
1-1-1- همآوایی با مصوت «آ»
مثال: «از آن جمله بلال حبشی بودی که خواجۀ وی امیه بن خلف حجمی هر روز او را به بطحا مکه بردی و در میان ریگ گرم برهنه او را بخوابانیدی و سنگ به آفتاب گرم شده بر سینه و شکم وی نهادی و گفتی ای سیاه از دین محمد برگرد و به لات و عزّی ایمان آر. بلال گفتی احد احد یعنی خدای یکتا و بیهمتا را میپرستم».
در بندنوشت بالا مصوت ” آ” بیست مرتبه به صورت پی هم تکرار شده که بر آهنگینی کلام عطاء الحسینی افزوده است.
1-1-2- همحروفی با حرف «ل»
مثال: «ولید گفت والله که کلام محمد (ص) را حلاوتی و حُسن و قبول و نور و صباحتی است که غالب آید بر همه چیزها و هیچ چیز بر آن غالب شده نمیتواند شد. محمد از آن قبیل مردمی نیست که مردم او را نشناسند تا ما گوییم مجهول است التفات به سخن او میکنند اصل وی از اصل همه شریفتر و نسب وی از نسب همه معروفتر است».
در بندنوشت بالا حرف «ل» دوازده بار تکرار شده که بر زیبایی و آهنگینی کلام عطاء الحسینی افزوده است.
1-2. سطح واژگانی:
1-2-1. استفاده از واژههای عربی:
مثال: «چشم ها را گشاد نوری از عینین وی بیرون آمد و متصاعد شد تا آسمان و من در آن می دیدم پس وی را برگرفتم و در کنار خود نشاندم». «گویا ماه نو از جبین وی ساطع و ستارههای درخشان از اسائر وجه وی لامع بود».
واژههای رایج در خراسان:
سیاسیشدن زبان و فرهنگ در افغانستان معاصر باعث شده که در یک روند نامنصفانه و غیرعلمی واژگان زبان پارسی را به دری افغانستان و پارسی ایران تقسیم کنند در حالی که این دو یک زبان هستند. در روضه الاحباب با واژگانی بر میخوریم که آن زمان در هرات کاربرد داشته و اکنون در خراسان ایران کاربرد دارد ولی امروزه با توجه به توطئه سیاسی جدایی دری از پارسی کاربرد این واژگان در هرات بیگانهپرستی تلقی میگردد.
مثال:
«ایشان لنگوتههای خود را باز کرده و بر دوش خود نهادند و سنگ بر آن میکشیدند». جایگزین واژۀ لنگوته اکنون در هرات واژۀ دخیل مندیل هندی است. واژۀ لنگوته در خراسان ایران هم اکنون کاربرد دارد.
مثال:
«و آشی که فلفل و داروی گرم و چغندر در آن بودی دوست داشتی». امروزه به جای فلفل، مرچ و به جای چغندر لبلبو به کار میرود.
واژگان ادبی دیروز واژگان عامیانۀ امروز :
مثال:
«قریش آن خانه را بکندند». واژۀ کندن امروزه در هرات به معنای خراب کردن و یا ویران کردن کاربرد نوشتاری ندارد و صرفاً کاربرد گفتاری دارد.
مثال:
«چنانچه در آن سال گوسفندان ما همه نتاج دادند». واژۀ نتاج به معنای زاد و ولد امروز در هرات کاربرد عامیانه دارد و همین گونه واژههای «ایستادهام» به معنای بر قول و قرارم پایبندم و یا واژۀ «مرگ مفاجا» به معنای مرگ نابهنگام و واژۀ «کرت» به معنای دفعه و …
تطور معنایی واژگان:
مثال:
«گفت دستوری میدهی مرا تا بعضی از جسد تو ببینم» امروز ما از جسد صرفاً برای انسان مرده استفاده می کنیم.
مثال:
«و بامدادی بود که بر سر آن قوم غارت آوردند و آن بتخانه را بکندند و بسوختند». واژۀ غارت امروزه بار معنایی منفی دارد ولی ظاهراً در دورۀ تیموری نداشته چون نویسنده از آن برای اعمال شخصیتهای مثبت روایتش استفاده کرده است.
2-لایۀ ادبی:
2-1. سطح بدیعی:
ادوارد براون نثر جمالالدین عطاء الحسینی در روضه الاحباب را نثری ساده و مسجع میداند. در این کتاب بیشتر از گونههای سجع متوازی و متوازن استفاده شده که به ذکر دو مثال بسنده میشود.
مثال:
«به درستی که مال سایهای است زایل و امری است حایل». بین واژگان زایل و حایل سجع از گونه متوازی است.
مثال:
«از آن جمله که در قرآن است محمد (ص) و احمد و رسول و نبی و شاهد و بشیر و مبشر و نذیر و منذر و داعی الی الله و سراج و منیر و رئوف و رمیم و مصدق و مذکر و مزمل و مدثر و عبدالله و کریم و حق و مبین و نور خاتم النبیین و رحمت و نعمت و هادی و طه و یاسین».
سجع از گونۀ متوازن در بین کلمات فوق برقرار است.
3-لایۀ فکری:
3-1. نگاه به زن:
بر مدار سنت گذشتگان ما زن در روایتهای روضه الاحباب جایگاه چندان مناسبی ندارد مخصوصاً اگر زن را با معیارهای تفکر امروزین مقایسه کنیم حتی به او در روایت روضه الاحباب توهین روا داشته شده. ما نباید فراموش کنیم که نویسنده به عنوان یک خطیب متشرع در قرن نهم پیرامون زن در روایت تاریخیاش صحبت کرده و طبیعتاً اقتضائات و لوازم اندیشههای غالب روزگار خودش را در نوشتههایش انعکاس داده است.
مثال:
«هر کس که فرمانبرداری زن کند از درخت امید میوۀ مراد نخورد و گویند اولین کسی که شعر گفت زن بود».
مثال:
زن از استخوان کج مخلوق شده اگر خواهید که او را راست سازید نتوانی زیرا که چون مبالغه کنی استخوان کج بشکند و اگر به حال خودش بگذارید همیشه کج ماند». جز اینها در بسا موارد در متن روضه الاحباب، زن را ضعیفه خوانده است.
3-2.روایت بیپرده و دور از تقدس تاریخ اسلام:
روایت تاریخی دین از سختترین روایتها است زیرا پیرایههای تقدس در گذر زمان به آن پیچیده است و ثقه بودن روایات را در هالهای از ابهام قرار داده است. باورمندان به دین در بیشتر جوامع اکثریت مردم را تشکیل میدهند نیز مایل نیستند تابوهای مقدس ذهنیشان با چالش مواجه شود.
جمال الدین عطاء الحسینی و سیرۀ روضه الاحبابش در کنار داشتن ویژگیهای زبانی و ادبی مخصوص به خودش یک مزیت دیگر هم دارد و آن روایت بدون سانسور از زندگی مقدسترین چهرههای ادیان جهان، پیامبر اسلام (ص) و دیگر اصحابشان میباشد. در ذیل به نمونههایی با استناد مستقیم به متن سیرۀ روضه الاحباب آشنا میشویم:
«نقل است که از جملۀ سبایا، شیما بنت الحراس بن عبدالعزی بود و یاران در حینی که سبی حنین میراندند با وی عنف کردند. او گفت من خواهر رضاعی صاحب شما یعنی خواهر پیامبر (ص) هستم. از وی باور نداشتند تا او را پیش حضرت آوردند و آن سرور او را از روی دندانی که در کودکی از انگشت ابهامش گرفته بود، شناخت».
در این مثال به تجاوز بر اسیران در جنگ حنین اشاره شده که حتی خواهر رضاعی پیامبر اسلام (ص) نیز از آن در امان نمانده است. این روایت را با روایتهای دیگر از جنگهای صدر اسلام میتوان مقایسه کرد.
مثال:
«از بریده مرویست که گفت من در آن لشکر بودم و علی امیر لشکر را دشمن میدانستم چون خمس جدا شد و اسیران در آن میان بود علی (ع) کنیزکی را از جمله اسیران که از بهترین کنیزکان بود اختیار نمود و با وی مجامعت نمود و صباح اثر اغتسال در موی مبارک سر وی ظاهر بود».
تاریخ اسلام قرنهاست که گروگان خوانش یگانه و روایتهای رازآلود و اسطورهایست که ابدی و مقدساند و شناخت و دانش جدید را مشروعیت ورود در این حوزه نیست. با این وصف ما اکنون به ضرورت پرداختن به تاریخ دین با رهیافت تاریخنگارانه و فاصلهگرفتن از تعصب دینی و باورهای کورکورانه پی میبریم.
3-3- ارجحیت نص بر قیاس:
عطاء الحسینی خطیب و محدث اواخر دوره تیموریان بوده است طبیعی است که افکار دینی و کلامی او نیز متأثر از دیدگاههای متشرعانه بوده و برداشتهای اعتقادی و کلامی او با عقلگرایی معتزلانه فاصله داشته باشد. قیاس در روایتهای عطاء الحسینی ابلیسانه و شیطانمآبانه تلقی میگردد.
مثال:
و اول کسی که قیاس ترتیب نمود و خطا کرد ابلیس بود و ندانست که قیاس در مقابل نص باطل است.
3-4. دنیاگریزی:
دنیاگریزی از مفاهیمی است که در عرفان و تصوف اسلامی جایگاه مهمی دارد. عطاء الحسینی نیز با تأثیرپذیری از سنت زمانۀ خویش دنیاگریزی را یک فضیلت اعتقادی و اخلاقی میداند.
مثال:
«کسی که ناظر نعیم سرمدی و عیش اخروی و ابدی بود کی از عقب نعمت و عیش دنیای فانی که به حقیقت لهو و لعب است، برود».
نتیجهگیری
جمالالدین عطاءالحسینی یکی از وزرای دربار سلطان حسین بایقرا است. او سیرهنویس و خطیبی زبردست بوده است که روضهالاحباب فی سیره النبی والآل و الاصحاب، تکمیل الصناعه، تحفه الاحبا، رسالۀ حقابۀ کروخ و اربعون از جمله آثار اوست. از آن جایی که این نویسنده در عصر تیموریان که به زعم بسیاری از اهل ادب عصر انحطاط نظم و نثر پارسی بوده به سر میبرده، نثر او طبیعتاً ویژگیهای نثر دورۀ تیموری که عربیگرایی و سادگی و روانی دور از تکلف بوده است را دارا میباشد.
یافتههای این پژوهش، روضه الاحباب را نثری مسجع و روان نشان میدهد که در آن بیشتر از دو گونۀ سجع متوازی و متوازن بهره برده شده و ویژگی دیگری چون تنسیق الصفات، استفادۀ زیاد از «ی» استمرار، «ب» تأکید و استفاده از واژگان اصیل هراتی از مختصات آن است. در لایۀ فکری روایت بیپرده و دور از تقدس تاریخ اسلام، افکار کلامی نویسنده، ارجحیت نص بر قیاس و گه گاهی هم روایتهای عرفانی و انسانگرایانه خودنمایی میکند. در کل این نثر از نظر تاریخی، واژگان و تطور معنایی آن ویژگیهای خاص خود را داراست.
به نظر میرسد نویسنده دچار زمانپریشی تاریخی است و با ارزشهای امروز هم تاریخ صدر اسلام و هم تاریخنگاری دشتکی را قضاوت میکند
این کتاب بار اول در سال ۱۲۹۴ ق در لکنهوی هندوستان با این مشخصات به چاپ رسیده است: مطبعهٔ انوار محمدی، قطع وزیری، کاغذ زرد، جلد کالینگور، تعداد صفحات ۷۷۸.
این کتاب در یکی از سایتهای فروش کتاب برای فروش گذاشته شده است.